مقدمه
تاریخ پرواز انسان سفری شگفتانگیز و چندصدساله است که ریشههای آن به نظریههای علمی قرن هفدهم بازمیگردد؛ زمانی که بسیاری از دانشمندان معتقد بودند پرواز با وسیلهای سنگینتر از هوا امکانپذیر نیست. با وجود این دیدگاه، پیشگامانی مانند آیزاک نیوتن و جووانی آلفونسو بورلی پایههای علمی مهمی را بنا کردند و مسیر تلاشهای بعدی را هموار ساختند.
تحول بزرگ در تاریخ پرواز انسان در سال ۱۷۸۳ رقم خورد؛ زمانی که برادران مونتگولیفر نخستین پرواز موفق انسانی را با بالون هوای گرم انجام دادند. این موفقیت باعث شد دورهای تازه از نوآوری در فناوری بالونها آغاز شود و سرانجام مسیر به اختراع پرواز با نیروی محرکه منتهی گردد. نقطه عطف دیگر در ۱۷ دسامبر ۱۹۰۳ بود؛ روزی که برادران رایت با تکیه بر اصول علمی، نخستین پرواز کنترلشده و مداوم با یک هواپیمای موتوری را ثبت کردند.

با پیشرفت فناوری، بالونها و کشتیهای هوایی در عملیات نظامی به کار گرفته شدند و هواپیما نیز بهویژه در جریان دو جنگ جهانی دچار تحولاتی بنیادین شد. سالهای میان دو جنگ، دوره طلایی شکلگیری هوانوردی تجاری بود و شخصیتهایی مانند چارلز لیندبرگ و امیلیا ارهارت به چهرههای محبوب و الهامبخش تبدیل شدند.
در دوران پس از جنگ، توسعه هواپیماهای نظامی سرعت گرفت و جهان وارد عصر جت و سپس عصر فضا شد؛ دورهای که نقطه اوج آن در سال ۱۹۶۱ و پرواز تاریخی یوری گاگارین، نخستین انسان در فضا، رقم خورد. امروز نیز مسیر تکامل پرواز ادامه دارد؛ از هواپیماهای پیشرفته و فضاپیماها تا فناوریهای نوینی که نشان میدهد آرزوی دیرینه انسان برای کشف، پرواز و ارتباط با نقاط دوردست همچنان زنده است.
نظریههای علمی اولیه
در قرن هفدهم، فیزیکدان انگلیسی آیزاک نیوتن اعلام کرد که پرواز با وسیلهای سنگینتر از هوا غیرممکن است. بر اساس فیزیک نیوتنی، بالی که در برابر هوا مقاومت میکند نیازمند یک موتور سنگینتر است، و خود این موتور به بال بزرگتری نیاز دارد؛ چرخهای بیپایان که رسیدن به پرواز را ناممکن جلوه میداد.
تاریخ علم پرواز انسان بهطور دقیق از سال ۱۶۸۰ آغاز شد؛ زمانی که فیزیکدان ایتالیایی جووانی آلفونسو بورلی ثابت کرد انسان نمیتواند با نیروی عضلات خود پرواز کند. ماهیچههای سینه انسان بهقدری ضعیف هستند که توان نگهداری پرواز را ندارند، حتی اگر ساختارهای مختلفی برای بال طراحی شود. این یافتهها میبایست تلاشهای خطرناک برای پرواز — مانند پریدن از برجها یا ساخت بالهای دستی — را متوقف میکرد، اما چنین نشد. حتی تا قرن بیستم، برخی همچنان به این تلاشهای غیرممکن ادامه دادند، درحالیکه گروهی دیگر مسیر واقعگرایانهتری را انتخاب کرده و از «بالزدن» به سمت «شناور شدن» رفتند.
بالونهای هوای گرم و بالونهای هیدروژنی

اولین پرواز ثبتشده با بالون هوای گرم در ۴ ژوئن ۱۷۸۳ در شهر آنونه فرانسه انجام شد. مخترعان آن، دو برادر پیشگام هوانوردی، ژوزف و اتین مونتگولفیه بودند. آنها برای نخستین بار یک سازه بدون سرنشین را به نمایش گذاشتند؛ یک کیسه بزرگ کتانی با پوشش کاغذی و محیط ۱۰۰ فوت که با حرارت آتش، ۶ هزار فوت اوج گرفت.
در ۱۹ سپتامبر ۱۷۸۳، این دو برادر در ورسای فرانسه نخستین پرواز با موجودات زنده را انجام دادند. یک گوسفند، یک خروس و یک اردک مسافران این بالون بودند. در این مراسم که در کاخ ورسای برگزار شد، لویی شانزدهم و ماری آنتوانت نیز حضور داشتند و این صحنه بعدها در یک نقاشی ثبت شد.
پس از این آزمایشها، نوبت به پروازهای انسانی رسید. نخستین پرواز سرنشیندار در ۱۵ اکتبر ۱۷۸۳ انجام شد؛ زمانی که ژان-فرانسوا پیلاتر دو روزیه، پزشک جوان فرانسوی، داوطلب شد تا به جای دو زندانی که مقرر بود بهعنوان آزمون اولیه فرستاده شوند، سوار بالون شود. سپس در ۲۱ نوامبر ۱۷۸۳، او و ماری دوبزلان (دآرلاند) نخستین پرواز آزاد و بدون طناب را بر فراز پاریس انجام دادند.
اندکی بعد، در ۱ دسامبر ۱۷۸۳، اولین بالون هیدروژنی سرنشیندار با حضور ژاک شارل و همراهش به پرواز درآمد. این سفر دو ساعته، با طی مسافت ۲۷ مایل، یک نقطه عطف مهم بود. شارل پس از فرود، همراهش را پیاده کرد و دوباره پرواز کرد. با وزن کمتر، بالون تا ارتفاع ۹ هزار فوت اوج گرفت و شارل اولین انسانی شد که دو بار غروب خورشید را در یک روز مشاهده کرد.
پیشرفت در تاریخ پرواز انسان به کمک کشف سال ۱۷۶۶ نیز شتاب گرفت؛ هنگامی که مشخص شد هیدروژن یکچهاردهم وزن هوا را دارد. همین موضوع امکان ساخت بالونهای سبکتر و پایدارتر را فراهم کرد. فیزیکدان فرانسوی ژاک-الکساندر-سزار شارل بالون ابریشمی پوشیدهشده با لاستیک خود را ساخت و آن را در ۲۴ اوت ۱۷۸۳ در برابر جمعیتی بزرگ، از جمله بنجامین فرانکلین، به نمایش گذاشت.
اما همانطور که این موفقیتها رقم خورد، تراژدی نیز از راه رسید. پیلاتر دو روزیه که اولین فرد پروازکننده بود، نخستین قربانی نیز شد. او در تلاش برای عبور از کانال انگلیس در ۱۵ ژوئن ۱۷۸۵، بالونی ترکیبی از هوای گرم و هیدروژن ساخت؛ اما این ترکیب خطرناک تنها پس از چهار دقیقه منفجر شد و او را کشت.
استفاده نظامی از بالونها
مدت زیادی طول نکشید که بالونها وارد عرصه نظامی شدند؛ الگویی که بعدها در تاریخ هوانوردی بارها تکرار شد. در ژوئن ۱۷۹۳، دولت جمهوری فرانسه از بالونهای مهار شده برای شناسایی و گزارش حرکت نیروهای دشمن استفاده کرد. سپس در آوریل ۱۷۹۴، نخستین «سپاه بالون» ایجاد شد که در چندین نبرد اروپایی مشارکت داشت، اما در سال ۱۸۰۲ بهدستور ناپلئون منحل شد.
پرواز با نیروی محرکه
چالش هدایت بالونها تا ابتدای قرن بیستم همچنان حلنشده باقی مانده بود، تا زمانی که کشتی هوایی هدایتپذیر (دیرژابل) با بدنهای کشیده طراحی شد. تقریباً همزمان با آن، نخستین هواپیمای دارای نیروی محرکه نیز اختراع شد. این همزمانی اتفاقی نبود؛ زیرا موفقیت هر دو فناوری به یک عامل مشترک وابسته بود: موتوری مناسب برای تأمین قدرت پرواز.
اگرچه موتورهای اولیه مشکلات زیادی داشتند، اما آینده نویدبخشی داشتند. در سال ۱۸۷۶، مهندس آلمانی نیکولاس آگوست اوتو نخستین موتور احتراق داخلی عملی را ساخت که از بنزین مایع بهعنوان سوخت استفاده میکرد. سپس در ۱۸۸۵، دو مهندس آلمانی، گوتلیب دایملر و کارل بنز، بهطور مستقل اولین موتورهای بنزینی سبک و پرسرعت را تولید کردند.
گلایدرها و پرواز بالدار
یکی از عوامل مهم موفقیت اورویل و ویلبر رایت (برادران رایت) در دستیابی به پرواز با موتور، روحیه خلاقانه و روش علمی آنها بود. آنها خودشان هواپیما، ملخها و سطوح کنترل را طراحی، آزمایش و تولید کردند. برادران رایت با دقت، به مطالعه نظاممند کار پیشگامان گلایدر پرداختند؛ بهویژه پژوهشهای سر جورج کیلی، فیزیکدان بریتانیایی که از او بهعنوان «پدر هوانوردی» یاد میشود.
در سال ۱۸۰۴، کیلی نخستین مدل پروازی شناختهشده را که سنگینتر از هوا بود، ساخت. طی پنج دهه بعد، او سه گلایدر در اندازه واقعی ساخت که قادر بودند یک سرنشین را حمل کنند. در سال ۱۸۷۱ نیز تونل باد اختراع شد تا امکان مطالعه آیرودینامیک مدلهای کوچک فراهم شود. برادران رایت نسخه پیشرفته خودشان از تونل باد را ساختند و با آزمایشهای دقیق، طراحی بال و ملخ هواپیمای خود را کامل کردند. همین رویکرد علمی باعث شد در جایی موفق شوند که دیگران شکست خورده بودند.
پیشگام دیگر در حوزه گلایدر، هوانورد آلمانی اتو لیلینتال بود. او گلایدرهای قابلکنترل ساخت و میان سالهای ۱۸۹۱ تا ۱۸۹۶ بهطور فعال پروازهای آزمایشی انجام داد. لیلینتال با پریدن از یک تپه عظیم که خودش در نزدیکی برلین ساخته بود، گلایدرها را آزمایش میکرد. مشابه او، برادران رایت نیز آزمایش پرواز را با گلایدر آغاز کردند.
افراد دیگر نیز نقشی مهم در داستان برادران رایت داشتند؛ کسانی که اطلاعات علمی و تجربیات اولیه را جمعآوری و منتشر کردند. یکی از آنها اوکتاوه چانوت، مهندس فرانسوی-آمریکایی بود؛ همان کسی که پل معروف روی رودخانه میسوری و کشتارگاههای شیکاگو و کانزاسسیتی را طراحی کرده بود. او پس از سالها فعالیت مهندسی، به هوافضا علاقهمند شد و در سال ۱۸۹۴ کتاب مهمی به نام پیشرفت در ماشینهای پروازی منتشر کرد که جامعترین منابع آن دوره درباره پرواز بود.
در ۱۳ مه ۱۹۰۰، ویلبر رایت نامهای به چانوت نوشت، خود را معرفی کرد و از او درباره منابع موجود برای کمک به آزمایشهایشان پرسید. برادران رایت از طریق نوشتن به مؤسسه اسمیتسونین با چانوت آشنا شده بودند؛ جایی که متوجه شدند ساموئل پیرپونت لنگلی، مدیر اسمیتسونین، نیز روی پرواز با وسایل سنگینتر از هوا کار میکند. او اولین قرارداد فدرال آمریکا را برای ساخت هواپیمای سرنشیندار با موتور دریافت کرده بود، اما دو تلاش او — که شامل پرتاب هواپیما از بالای یک قایقخانه بر روی رودخانه پوتوماک بود — هر دو با شکست مواجه شد.
دستاورد برادران رایت

اهمیت دستاورد برادران رایت را تقریباً نمیتوان بیش از حد توصیف کرد. آنها با مطالعه دقیق و آزمایشهای مداوم، راز پرواز کنترلشده را کشف کردند. با استفاده از پیچش بال (Wing Warping) میتوانستند هواپیما را وادار به چرخش کنند؛ روشی که بعدها به قسمت متحرک بال (aileron) هواپیماهای مدرن تبدیل شد.
برادران رایت نسبتهای مختلف طول و عرض بال را بررسی کردند، جداولی طراحی کردند تا مناسبترین اندازه و شکل بال را تعیین کنند و حتی در تونل باد، رفتار ملخها را مطالعه کردند. آنها متوجه شدند که ملخ در واقع یک «بال چرخان» با نیروی برآر (لیفت) روبهجلو است. برای جلوگیری از چرخش ناشی از گشتاور موتور، دو ملخ با چرخش مخالف نصب کردند که با زنجیر دوچرخه به موتور متصل میشد. چون موتور مناسبی پیدا نکردند، خودشان موتور مخصوص هواپیمایشان را ساختند.
در محل آزمایششان در کیتی هاوک، در کارولینای شمالی، در ۱۷ دسامبر ۱۹۰۳ و ساعت ۱۰:۳۵ صبح، نخستین پرواز انجام شد. اورویل کنترل هواپیما را برعهده داشت و ویلبر در کنار او میدوید. اورویل پیش از پرواز، دوربین را تنظیم کرده بود و تصویر تاریخی نخستین پرواز دارای نیروی محرکه و پایدار توسط انسان، توسط جان دنیلز ثبت شد؛ داوطلبی که از ایستگاه نجات «کیل دویل هیل» آمده بود. آنها در همان روز چهار پرواز انجام دادند. طولانیترین پرواز که توسط ویلبر هدایت شد، ۵۹ ثانیه طول کشید و ۸۵۲ فوت طی شد.
تا حد زیادی میتوان گفت مهمترین بخش تاریخ پرواز همان روزی رقم خورد که پرواز آغاز شد. با وجود یک قرن پیشرفت خیرهکننده در هوانوردی، بسیاری از اصول امروز دقیقاً همانهایی هستند که برادران رایت در یادداشتهای اولیه خود ثبت کرده بودند. طی دو سال بعد، آنها هواپیماهای بیشتری ساختند و درباره کنترل، گردش و جلوگیری از واماندگی (Stall) نکات تازهای کشف کردند. در ژانویه ۱۹۰۶، هواپیمای خود را به وزارت جنگ آمریکا پیشنهاد دادند، اما رد شد. در ۱۹۰۷، هواپیما را برای فروش به اروپا بردند اما خریداری پیدا نکردند، و ناامید به دیتون بازگشتند.
اما در ۱۹۰۸ شرایط تغییر کرد. ارتش بریتانیا نخستین هواپیمای آنها را خرید و ارتش آمریکا نیز پذیرفت ۲۵ هزار دلار برای یک هواپیما پرداخت کند. یک گروه فرانسوی نیز ۱۰۰ هزار دلار پیشنهاد داد. ویلبر به فرانسه رفت، هواپیما را از انبار خارج کرد و با اصلاحات جدید آن را ارتقا داد.
برای انجام قرارداد دولت آمریکا، اورویل به فورت مایر رفت تا پروازهای آزمایشی را انجام دهد. اما در آخرین روز آزمایشها، سانحهای رخ داد و ستوان ۲۶ ساله توماس سلفریج نخستین فردی شد که در یک سانحه هوایی جان باخت.
از آن پس، «نخستین»های هوانوردی با سرعتی بیسابقه رقم خورد. در ۱۹۰۹، لویی بلریو، هوانورد فرانسوی، نخستین کسی شد که با هواپیمای تکباله خود ساختهاش کانال انگلیس را طی کرد. علاقه عمومی به هوانوردی با برگزاری نمایشهای هوایی در دو سوی اقیانوس اطلس شدت گرفت. تا سال ۱۹۱۰، پروازهای شبانه، باندهای نورپردازیشده موقتی، حرکات نمایشی و نخستین تیکآف از عرشه کشتی انجام شده بود. در سالهای بعد، نخستین نشست روی عرشه کشتی، پرواز عرضی آمریکا، عبور از مدیترانه و تأسیس سپاه سلطنتی هوایی بریتانیا شکل گرفت. در آمریکا نیز با وجود تلفات سنگین اولیه و موفقیت اندک، سپاه سیگنال ارتش شکل گرفت.

هواپیماها بهعنوان سلاح جنگی
در ۲۸ ژوئن ۱۹۱۴، اروپا وارد جنگ جهانی اول شد. در آغاز جنگ، آلمان ۱۲۰۰ هواپیما داشت و فرانسه و بریتانیا مجموعاً حدود ۱۰۰۰ هواپیما. با ورود آمریکا در ۶ آوریل ۱۹۱۷، بخش هوانوردی نظامی آمریکا تشکیل شد. از میان هزار داوطلب، کمتر از ۲۵۰ هواپیما عملیاتی شدند.
در جنگ جهانی اول، هواپیماهای جنگنده و خلبانان آنها به شهرت و محبوبیت رسیدند. ادی ریکنباکر از کلمبوس اوهایو — که بعدها از بنیانگذاران شرکت Eastern Air Lines شد — یکی از بهترین خلبانان آمریکا بود و حتی پیش از پیوستن رسمی آمریکا، همراه گروه داوطلب لافایت اسکادرایل برای فرانسه پرواز میکرد.
همچنین ژنرال بیلی میچل پس از بازگشت از اروپا در ۱۹۱۹، یکی از برجستهترین مدافعان ایجاد نیروی هوایی مستقل در آمریکا شد. او دههها پیش از وقوع آن، حمله به پرل هاربر را پیشبینی کرده بود. او دولت آمریکا را مجبور کرد توضیح دهد بودجهای که برای ساخت جنگندهها در جنگ جهانی اول تخصیص یافته بود و هرگز منجر به تولید هواپیما نشده بود چه شده است. تحقیقات وزارت دادگستری و جلسات استماع کنگره برگزار شد، اما در نهایت کنگره خسته شد و تصمیم گرفت موضوع را پیگیری نکند.
هوانوردی در سالهای میان دو جنگ
پس از پایان جنگ جهانی اول، سفر هوایی به عنوان راهی کارآمد برای عبور از ویرانیها و خرابیهای جنگ شناخته شد و همراه با حملونقل زمینی، امکان دسترسی سریعتر به مناطق دورافتاده و مستعمراتی را فراهم کرد. دولتهای اروپایی با ارائه یارانههای مستقیم، به شکلگیری خطوط هوایی تجاری بزرگی مانند KLM، لوفتهانزا، بریتیش ایرویز و ایرفرانس کمک کردند.
در مقابل، دولت ایالات متحده با وجود مخالفت با یارانههای مستقیم، از قراردادهای پست هوایی (Airmail) برای توسعه و حمایت مالی از صنعت هوانوردی بهره برد. در سال ۱۹۲۵، حمل پست هوایی خصوصی شد و سرمایهداران ثروتمند آمریکایی اولین قراردادها را تصاحب کردند. با پیشرفت در طراحی هواپیما و موتورهای قابل اعتمادتر، کمکناوبریها نیز توسعه یافتند و پرواز را به فعالیتی قابل پیشبینیتر تبدیل کردند. در سال ۱۹۲۶، مقررات و گواهینامههای خلبانی، استانداردهای ایمنی، قوانین ترافیک هوایی، نقشهها، گزارشهای آبوهوایی و نظام بررسی حوادث به شکل چشمگیری ایمنی و اعتبار پروازهای تجاری را افزایش دادند.
به مرور زمان، هواپیماها و خلبانان آمریکایی برتری جهانی خود را در صنعت هوانوردی تثبیت کردند. نخستین پرواز موفق دور دنیا توسط هواپیماهای Douglas World Cruiser که در سانتامونیکا ساخته شده بودند انجام شد. چهار فروند از این هواپیماها در ۶ آوریل ۱۹۲۴ از سیاتل پرواز کردند و پس از طی ۲۷٬۵۵۳ مایل، دو فروند از آنها در ۲۸ سپتامبر به همان نقطه بازگشتند. هفت سال بعد، خلبان آمریکایی ویلی پُست (Wiley Post) همین مسیر را تنها در هشت روز پیمود.
در مه ۱۹۲۷، چارلز لیندبرگ با پرواز از نیویورک به پاریس، نخستین خلبانی شد که پرواز انفرادیِ بدون توقف بر فراز اقیانوس اطلس انجام داد؛ افتخاری که او را به چهرهای جهانی تبدیل کرد. او بعدها عمر خود را وقف توسعه هوانوردی غیرنظامی و نظامی کرد. در سال ۱۹۳۲، امیلیا ارهارت (Amelia Earhart) نیز پرواز انفرادی خود را بر فراز اقیانوس اطلس انجام داد و به شهرتی بزرگ رسید. او در سال ۱۹۳۷، هنگام تلاش برای پرواز دور دنیا از مسیر خط استوا، ناپدید شد.
پروازهای رکوردشکن دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ نشان دادند که هواپیماها در این دوره شاهد پیشرفتهای فنی چشمگیر بودهاند. هیچ هواپیمایی به اندازه Douglas DC-3 در جهان توجه عمومی و فروش جهانی را به خود جلب نکرد. این هواپیمای دو موتوره که آن را «گونیبرد»، «داکوتا» و «اسکایترِین» نیز مینامیدند، با ۱۰٬۹۲۶ فروند تولید در آمریکا و حدود ۵٬۰۰۰ فروند تولید در دیگر کشورها، به موفقترین هواپیمای حملونقل جهان تبدیل شد. مدل بزرگتر یعنی DC-4 (Skymaster) با موتورهای دوبرابر، ظرفیت بیشتر و برد بالاتر، انقلابی اساسی در صنعت حملونقل هوایی به وجود آورد.
روشهای جایگزین برای پرواز
در دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰، روشهای دیگری برای پرواز انسان ظهور یافتند یا شکست خوردند. در سال ۱۹۲۶، فیزیکدان آمریکایی رابرت گادرد نخستین موشک با سوخت مایع را آزمایش کرد. در سال ۱۹۳۶، نخستین هلیکوپتر واقعاً موفق یعنی Focke-Wulf در آلمان توسعه یافت. یک سال بعد نیز مهندس بریتانیایی فرانک ویتل نخستین برنامه تولید موتور توربوجت جهان را پایهگذاری کرد.
در همین زمان، کشتیهای هوایی زپلین—دو و نیم برابر طول یک زمین فوتبال—از سال ۱۹۰۹ وارد آسمان شدند و در سال ۱۹۱۱ نخستین خدمات رسمی حملونقل هوایی جهان را ارائه دادند. اما در ۶ مه ۱۹۳۷، بزرگترین زپلین جهان یعنی هینْدنبرگ (Hindenburg) که با هیدروژن پر شده بود، هنگام فرود در نیوجرسی منفجر شد. این حادثه که به صورت فیلمبرداریشده در سراسر جهان پخش شد، بهسرعت به پایان دوره زپلینها انجامید. امروزه تنها نشانهای از این فناوری، بالنهای تبلیغاتی هلیومی است که بیشتر بالای رویدادهای ورزشی دیده میشوند.

هوانوردی در جنگ جهانی دوم
با نزدیک شدن به پایان دهه ۱۹۳۰، سایه جنگ دوباره بر اروپا و آسیا افتاد. در سال ۱۹۳۲، ژاپن از ناوهای هواپیمابر در نبرد با چین استفاده کرد. در سال ۱۹۳۵، ایتالیا از نیروی هوایی خود برای حمله به اتیوپی بهره برد. یک سال بعد، این کشور به همراه آلمان در جنگ داخلی اسپانیا از نیروهای فرانکو حمایت کرد. آلمان همچنین برای آموزش مخفی خلبانان، نیروهایی را به ایتالیا فرستاده بود. تا سال ۱۹۳۸، آلمان به سطح تولید جنگی هواپیما رسیده بود.
در ۱ سپتامبر ۱۹۳۹، آدولف هیتلر به لهستان حمله کرد. لوفتوافه (نیروی هوایی آلمان نازی) با حمله به پایگاههای هوایی لهستان، بیشتر هواپیماهای این کشور را نابود کرد. در سال ۱۹۴۰، دانمارک، هلند، بلژیک و فرانسه نیز سقوط کردند. از ۷ سپتامبر همان سال، بمباران شبانه لندن آغاز شد. اما بریتانیا با اتکا به رادار و نیروی هوایی خود مقاومت کرد و هیتلر نتوانست در نبرد بریتانیا بر آسمان این کشور تسلط پیدا کند.
در سال ۱۹۴۱، آلمان به اتحاد شوروی حمله کرد و با وجود تلفات بسیار و نابودی ۸٬۰۰۰ هواپیما، نتوانست به کارخانههای هوایی شوروی برسد و شوروی همچنان به تولید ادامه داد.
در آمریکا، تولید هواپیما از اواخر دهه ۱۹۳۰ رو به افزایش بود و در سال ۱۹۳۸ به ۱۰٬۰۰۰ هواپیما در سال رسید.
در ۷ دسامبر ۱۹۴۱، همانگونه که بیلی میچل پیشبینی کرده بود، ژاپن به پرل هاربر حمله کرد. طی چند ماه، فیلیپین، هنگکنگ، سنگاپور، مالایا، هند شرقی هلند، بورنئو و برمه سقوط کردند.
از سال ۱۹۴۲، بمبافکنهای آمریکایی بر فراز توکیو، اروپا و آفریقا عملیات انجام دادند. در ۱۹۴۳، حملات هوایی بر آلمان شدت یافت. تا سال ۱۹۴۴، آمریکا توانست ۹۶٬۳۱۸ هواپیما در یک سال تولید کند.
در مه ۱۹۴۵، آلمان تسلیم شد؛ هرچند سلاحهای جدیدی مانند V-1 و V-2 معرفی کرده بود.
در جبهه اقیانوس آرام، جنگ هوایی ادامه یافت. آمریکا با B-29 به ژاپن حمله میکرد و تهدید کامیکازهها افزایش یافته بود. با مشخص شدن اینکه ژاپن قصد دارد بیشتر هواپیماهای خود را برای عملیات انتحاری به کار گیرد، تصمیم استفاده از بمب اتم اتخاذ شد.
در ۶ اوت ۱۹۴۵ بمب نخست روی هیروشیما و در ۹ اوت بمب دوم بر ناگاساکی انداخته شد و ظرف شش روز ژاپن تسلیم شد.
پل هوایی برلین
پس از پایان جنگ جهانی دوم آلمان عملاً به دو بخش کاملاً جدا از هم تبدیل شد. آلمان شرقی تحت کنترل شوروی و با حکومتی کمونیستی اداره میشد، در حالی که آلمان غربی آزاد بود و تحت حمایت نیروهای ایالات متحده قرار داشت. در میان آلمان شرقی، شهر برلین قرار داشت؛ شهری که نیمه غربی آن آزاد بود و توسط آمریکا و متحدانش محافظت میشد، اما بهطور کامل در محاصره آلمان شرقی قرار داشت.

در سالهای ۱۹۴۸ و ۱۹۴۹، اتحاد جماهیر شوروی مسیرهای زمینی را بست و دسترسی به برلین غربی را قطع کرد. در پاسخ، آمریکا بزرگترین عملیات انساندوستانه تاریخ تا آن زمان را اجرا کرد: پل هوایی برلین. در این عملیات، هزاران تن غذا، سوخت و اقلام ضروری با استفاده از هواپیماهای Douglas C-47 و C-54 به شهر منتقل شد و عملاً مانع سقوط برلین غربی به دست کمونیستها شد.
نیروی هوایی مستقل آمریکا
پس از جنگ جهانی دوم، رویکرد ایالات متحده در توسعه و استفاده از هواپیماهای نظامی تغییر کرد. در سال ۱۹۴۷، نیروی هوایی آمریکا (USAF) از دل «سپاه هوایی ارتش» جدا شد و بهعنوان جدیدترین شاخه نیروهای مسلح شکل گرفت. همان قانونی که نیروی هوایی را ایجاد کرد، سازمان اطلاعات مرکزی (CIA) را نیز بنیان گذاشت؛ دو نهادی که از ابتدا روابط تنگاتنگی در توسعه فناوریهای هوایی و اطلاعاتی داشتند.
در همین دوره، بخش محرمانه شرکت لاکهید، معروف به Skunk Works، پروژههایی فوقسری را توسعه میداد؛ پروژههایی آنقدر محرمانه که حتی در بودجه فدرال نیز ذکر نمیشدند.
در ۱۴ اکتبر ۱۹۴۷، کاپیتان چاک ییگر (Chuck Yeager) نخستین انسانی شد که سریعتر از سرعت صوت پرواز کرد. او با استفاده از هواپیمای راکتی X-1 – که آن را «The Glamorous Glennis» نامگذاری کرده بود – رکوردی تاریخی ثبت کرد و نخستین «سونیک بوم (غرش صوتی)» روی زمین شنیده شد.
آغاز جنگ سرد
با وجود پایان جنگ جهانی دوم، رقابت و بیاعتمادی بین دو ابرقدرت – آمریکا و شوروی – آغازگر جنگ سرد شد. هر دو کشور به سلاحهای هستهای و موشکهای بالستیک قارهپیما (ICBM) مجهز شدند که میتوانستند خاک طرف مقابل را هدف بگیرند. این وضعیت با عنوان بازدارندگی ویرانی متقابل (MAD) شناخته شد. همین شرایط پرتنش زمینهساز مسابقه فضایی و درگیریهای غیرمستقیم متعدد شد.
جنگ کره
در ۲۵ ژوئن ۱۹۵۰، کره شمالی کمونیست از مدار ۳۸ درجه عبور کرد و به کره جنوبی حمله کرد. شوروی از کره شمالی حمایت میکرد و آمریکا به دفاع از کره جنوبی پیوست. در نوامبر ۱۹۵۰، نخستین نبرد کاملاً جت در تاریخ بین یک MiG شوروی و F-80 Shooting Star آمریکا رخ داد. کمی بعد، جنگنده F-86 Sabre نیز وارد نبرد شد و عملکرد بهتری از خود نشان داد. در ۲۷ ژوئیه ۱۹۵۳ آتشبسی ناپایدار امضا شد، اما تنشها همچنان ادامه یافت و آمریکا به حضور نظامی خود ادامه داد.
ورود به عصر جت
در دهه ۱۹۵۰، هوانوردی غیرنظامی نیز وارد عصر جت شد. در ۱۹۵۲، هواپیمای De Havilland Comet بریتانیا نخستین مسافرت جت را انجام داد، اما چند سقوط متوالی باعث زمینگیر شدن آن در ۱۹۵۴ شد. پس از آن، Douglas DC-8 و Boeing 707 به استاندارد جدید حملونقل هوایی جهان تبدیل شدند. این روند تا سال ۱۹۷۰ ادامه داشت، زمانی که کنسرسیوم اروپایی ایرباس تشکیل شد.
عصر فضا (Space Age)

شوروی آغازگر موفق مسابقه فضایی بود.
- در ۱۹۵۷، نخستین ماهواره جهان، اسپوتنیک، را به فضا فرستاد.
- در ۱۹۶۱، یوری گاگارین نخستین انسانی شد که مدار زمین را پیمود.
آمریکا نیز بهسرعت به رقابت پیوست و فضانوردانی همچون آلن شپرد، گاس گریسام، و جان گلن وارد صحنه شدند.
در اوایل دهه ۱۹۶۰، تنشها با ماجرای سرنگونی هواپیمای جاسوسی U-2 و بحران موشکی کوبا به اوج رسید؛ زمانی که تصاویر جاسوسی نشان داد شوروی در حال استقرار موشک در نزدیکی مرزهای آمریکا است.
جنگ ویتنام
رویدادهای جنوبشرق آسیا در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ ایالات متحده را وارد جنگی دیگر کرد و بار دیگر توان هوایی این کشور را به چالش کشید. آمریکا تلاش میکرد شرایط سیاسی شکننده میان ویتنام شمالی و جنوبی را تثبیت کند، اما بهتدریج وارد یک عملیات طولانیمدت شد که دو رئیسجمهور را درگیر کرد و جامعه آمریکا را بهشدت دو قطبی ساخت.
جنگ ویتنام نخستین جنگ تلویزیونی تاریخ نام گرفت، زیرا تصاویر نبرد هر شب در اخبار پخش میشد و افکار عمومی را تحت تأثیر قرار میداد.
پرواز با نیروی انسانی
در سال ۱۹۷۷ یکی از قدیمیترین چالشهای پرواز برطرف شد: هواپیمای Gossamer Condor که با رکابزدن انسان به پرواز درمیآمد، موفق شد اولین پرواز انسانی با نیروی صرفاً عضلانی را انجام دهد.
طراح این هواپیما از موادی فوقسبک و فوقمقاوم استفاده کرده بود؛ همان رویکردی که جینا ییگر (Jeana Yeager) و دیک روتان (Dick Rutan) در ساخت Voyager به کار بردند. این هواپیما در سال ۱۹۸۶ نخستین پرواز بدون توقف دوردنیا را بدون سوختگیری انجام داد.
امروز «رایت فلایر ۱۹۰۳» و «وویجر ۱۹۸۸» در موزه ملی هوا و فضا در کنار هم قرار گرفتهاند و ادامه تاریخ پرواز انسانی را به انتظار نشستهاند.
منابع
- پایگاه اطلاعاتی ابسکو (EBSCO)، تاریخچه پرواز انسان 🔗














