ایران پیش از کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹: بحران، اشغال و هرجومرج
پیش از وقوع کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹، ایران شرایطی بحرانی را تجربه میکرد. ضعف دولت مرکزی، مداخلات خارجی و بحرانهای اقتصادی، کشور را به سمت بیثباتی کامل سوق داده بود. قرارداد ۱۹۰۷ بین بریتانیا و روسیه تزاری، ایران را بدون اطلاع دولت وقت، به دو منطقه نفوذ تقسیم کرد. در جنگ جهانی اول، ایران علیرغم اعلام بیطرفی، به اشغال نیروهای روس، انگلیس و عثمانی درآمد که تبعات سنگینی برای کشور به همراه داشت.
نفوذ بیگانگان و قراردادهای استعماری
در سال ۱۹۰۷، بر اساس توافق میان بریتانیا و روسیه، شمال ایران تحت نفوذ روسیه و جنوب تحت سلطه بریتانیا قرار گرفت. این قرارداد با مخالفت سرسختانه مجلس شورای ملی مواجه شد، اما در جنگ جهانی اول، عملاً اجرا شد. نیروهای روسیه تا دروازههای تهران پیشروی کردند و بریتانیا نیز با اشغال بوشهر، به سمت شیراز حرکت کرد. پس از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷، بلشویکها این قرارداد را لغو کردند، اما بریتانیا همچنان به نفوذ خود ادامه داد.
در همین راستا، لرد کرزن، وزیر امور خارجه بریتانیا، تلاش کرد تا با قرارداد ۱۹۱۹، ایران را کاملاً تحت کنترل بگیرد. این پیمان به بریتانیا اختیار تام در امور نظامی و مالی ایران میداد، اما با مخالفت گسترده ایرانیان روبهرو شد و به نتیجه نرسید.

فروپاشی حکومت مرکزی و اوضاع داخلی
دولت مشروطه ایران در دوران احمدشاه قاجار ضعیفترین دوره خود را میگذراند. در حالی که بحران اقتصادی، قحطی گسترده و فشارهای خارجی شرایط کشور را وخیمتر کرده بود، دولت کنترل چندانی بر اوضاع نداشت.
- قحطی بزرگ(۱۲۹۶-۱۲۹۸) : اشغال ایران توسط بریتانیا و خرید گسترده آذوقه توسط ارتش اشغالگر، باعث قحطی شد و میلیونها ایرانی جان باختند.
- تقسیم ایران بین قدرتهای محلی: پس از جنگ، قدرت مرکزی فروپاشید و کشور به بخشهای مختلفی تحت سلطه نیروهای محلی و بیگانگان تقسیم شد:
- شمال ایران در اشغال روسیه و بریتانیا بود.
- پلیس جنوب با حمایت انگلیس، جنوب را کنترل میکرد.
- اسماعیل آقا سیمیتقو در آذربایجان غربی، لرهای شورشی در لرستان، و شیخ خزعل در خوزستان قدرت داشتند.
- یاغیان ترکمن راه تهران به خراسان را ناامن کرده بودند.
- قشقاییها و قوامالملک شیرازی در فارس، و بلوچها در کرمان و بلوچستان قدرت را در دست داشتند.
- امیرموید در مازندران حاکم بود.
در چنین شرایطی، دولت مرکزی عملاً از کنترل کشور ناتوان بود و هرجومرج حاکم شده بود. این وضعیت، زمینه را برای کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ فراهم کرد که ایران را وارد مرحله جدیدی از تاریخ خود ساخت.
طراحی کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹: نقشهای از پیش تعیینشده؟
در اواخر سال ۱۹۲۰ میلادی، با تصمیم بریتانیا مبنی بر خروج نیروهایش از شمال ایران، زمینه برای تغییر قدرت در کشور فراهم شد. در این زمان، ژنرال لرد آیرونساید، فرمانده نیروهای متفقین در شمال روسیه، به ایران آمد تا نقل و انتقال نیروهای انگلیسی را مدیریت کند.
زمینهسازی برای کودتا
رضاخان میرپنج، یکی از افسران ارشد قوای قزاق، در این دوران تحت فرماندهی افسران روسی، از جمله استاروسلسکی، خدمت میکرد. در کنار آن، پلیس جنوب (وابسته به انگلستان) و ژاندارمری، دیگر قوای نظامی ایران را تشکیل میدادند. با فشار آیرونساید و وزیر مختار انگلستان (نورمن)، احمدشاه قاجار افسران روس را از ایران اخراج و به جای آنها، سردار همایون، یک فرمانده ضعیف را جایگزین کرد. این تغییر، راه را برای قدرت گرفتن رضاخان هموار کرد.
ارتباط آیرونساید و رضاخان
اردشیر ریپورتر (رئیس شبکه اطلاعاتی بریتانیا در ایران) مدعی بود که رضاخان را به آیرونساید معرفی کرده است، اما آیرونساید در خاطرات خود چنین چیزی را تأیید نکرده است. پس از شناخت رضاخان، آیرونساید او را فردی مناسب برای برقراری نظم از طریق یک دیکتاتوری نظامی دانست و مقدمات کودتا را فراهم کرد. او در خاطرات خود مینویسد:
«نباید این سربازان را در اینجا نگه داشت، بلکه باید راه آنها را به سمت تهران باز گذاشت. یک دیکتاتور نظامی در ایران تمام مشکلات کنونی ما را حل خواهد کرد.»
در ۲۳ دیماه ۱۲۹۹، آیرونساید و رضاخان در گراندهتل قزوین ملاقات نهایی را برگزار کردند. طبق توافق:
- رضاخان نباید به انگلیسیها حمله کند.
- او نباید احمدشاه را از سلطنت برکنار کند.
با این حمایت، رضاخان به فرماندهی قوای قزاق منصوب شد و مسیر برای حرکت به سمت تهران و اجرای کودتا باز شد.
شبکههای داخلی کودتا
اگرچه نقش بریتانیا در کودتا پررنگ بود، اما گروهی از چهرههای ایرانی نیز در طراحی آن نقش داشتند.
عوامل اصلی کودتا:
- سید ضیاءالدین طباطبایی (رهبر بخش سیاسی کودتا)
- رضاخان میرپنج (فرمانده نیروهای قزاق)
- سرگرد مسعودخان کیهان
- سرهنگ احمد امیراحمدی
- سروان کاظم خان سیاح
گفته میشود که در آخرین جلسه، اعضای این گروه قسم خوردند و پشت یک قرآن را امضا کردند تا در آینده علیه یکدیگر اقدام نکنند.
نقش کمیته زرگنده و شبکه اردشیر ریپورتر
طبق گزارشهای تاریخی، کمیته زرگنده که زیر نظر بریتانیا فعالیت میکرد، بخش ایرانی اجرای کودتا را بر عهده داشت. یحیی دولتآبادی، از چهرههای سیاسی آن زمان، اعضای این کمیته را شامل سید ضیاء، محمودخان مدیرالملک، مسعودخان سرهنگ، منوچهرخان طبیب و میرزا کریم خان گیلانی معرفی میکند.
شبکه اطلاعاتی اردشیرجی نیز از سال ۱۹۱۳ با رضاخان ارتباط داشت و در شکلدهی دیدگاههای او نقش مهمی ایفا کرد.
نقش بریتانیا در کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹: حقیقت یا توهم توطئه؟
بررسی اسناد آزادشده بریتانیا در سالهای اخیر نشان میدهد که برخلاف تصورات رایج، کودتای رضاخان محصول یک استراتژی دقیق طراحیشده در لندن نبود. با این حال، مقامات بریتانیایی حاضر در ایران، بدون هماهنگی با لندن، کودتا را تسهیل کردند زیرا از نفوذ شوروی و بیثباتی ایران بیم داشتند.
حمایت غیررسمی بریتانیا از کودتا
میخائیل زیرینسکی، پژوهشگر تاریخ، موفقیت رضاخان را بیشتر ناشی از تواناییهای فردی و شرایط داخلی و خارجی میداند و انگیزههای او را ترکیبی از وطنپرستی و منافع شخصی معرفی میکند. در همین راستا، محمدعلی همایون کاتوزیان در بررسی اسناد وزارت خارجه بریتانیا نشان میدهد که:
- بریتانیا در برآمدن رضاخان و سقوط احمدشاه نقشی نداشت.
- سیاست رسمی لندن اجرای قرارداد ۱۹۱۹ بود، اما سفارت بریتانیا در تهران از شکست آن آگاه شده بود.
- کودتا با استقبال سرد لندن مواجه شد و بریتانیا کوچکترین امتیازی به دولت سید ضیاء نداد.
- پس از سقوط سید ضیاء، بریتانیا به تدریج دریافت که رضاخان میتواند ایران را تثبیت کند.
تغییر موضع بریتانیا نسبت به رضاخان
پس از کودتا، روابط ایران و بریتانیا سرد باقی ماند. سر پرسی لورین، وزیرمختار بریتانیا در تهران، به لندن توصیه کرد که رضاخان فردی با کفایت، درستکار و غیردشمن بریتانیا است. اما وزیر خارجه بریتانیا به او هشدار داد که رضاخان «بلد است شیرین حرف بزند، اما ترش رفتار کند».
در ادامه، دیگر مقامات بریتانیایی نظرات متفاوتی درباره رضاخان داشتند:
- هارولد نیکلسون و رابرت کلایو (دیپلماتهای بریتانیا) معتقد بودند که رضاخان فاقد توانایی فکری و اخلاقی برای حکومت است.
- در سال ۱۳۰۶، سفارت بریتانیا در تهران به این نتیجه رسید که رضاشاه از احمدشاه هزار بار بدتر است.
- در سال ۱۳۱۱، همزمان با تشدید تنشهای ایران و بریتانیا، وزارت خارجه بریتانیا، رضاشاه را «وحشی» و یک سال بعد «دیوانه خونآشام» توصیف کرد.
اعترافات تاریخی: تأیید و تکذیبها
یحیی دولتآبادی نقل میکند که رضاخان در یک مهمانی خصوصی گفت:
«مرا انگلیسیها روی کار آوردند، اما وقتی قدرت گرفتم، به وطنم خدمت کردم.»
دکتر محمد مصدق نیز روایت مشابهی در این زمینه دارد:
«مرا انگلیسیها آوردند، اما نمیدانستند با چه کسی طرف هستند.»
محمدرضا شاه در اوایل سلطنتش از دولت بریتانیا درخواست کرد که اسناد طبقهبندیشده درباره روی کار آمدن پدرش را مشاهده کند.
افسانهپردازی یا واقعیت؟
نقش بریتانیا در کودتا، در طول سالها، مرکز نظریههای توطئه بوده است. برخی معتقدند که هر حرکت رضاخان تحت کنترل بریتانیا بود، در حالی که اسناد نشان میدهد که حمایت بریتانیا بیشتر غیرمستقیم و پس از کودتا بوده است.
همچنین نگاهی بیندازید به «عهدنامه ترکمانچای»
جزئیات عملیات کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹
در شب جمعه ۳۰ بهمن ۱۲۹۹، برای جلوگیری از ورود افراد عادی به تهران، محدودیتهای امنیتی اعمال شد. در این شرایط، دو هزار نفر از قوای قزاق آتریاد همدان به فرماندهی میرپنج رضاخان که در قزوین مستقر بودند، به همراه یکصد ژاندارم به سمت تهران حرکت کردند.
پیشروی نیروهای کودتا
- صبح شنبه: نیروهای کودتا به کرج رسیدند. در میان آنها، تیپ پیشقراولان به فرماندهی احمد امیراحمدی مجهز به یک قبضه توپ بود.
- یکشنبه صبح: پس از رژه پیادهنظام، پنجاه قزاق برای جلوگیری از فرار احتمالی شاه به جنوب، به کهریزک اعزام شدند.
- یکشنبه بعدازظهر: سایر نیروها به شاهآباد و مهرآباد حرکت کردند. در این میان، یکصد قزاق و یکصد ژاندارم در کرج برای پشتیبانی سید ضیاء باقی ماندند.
- ساعت ۴ بعدازظهر: قوای قزاق به مهرآباد (حومه تهران در آن زمان) رسیدند.
مذاکرات نافرجام و آغاز عملیات
- ساعت ۵ بعدازظهر: فرماندهان پیشین قزاقها برای منصرف کردن نیروهای رضاخان وارد اردو شدند اما موفقیتی نداشتند.
- ساعت ۷:۳۰ شب: نمایندگان شاه (معینالملک)، نخستوزیر (ادیبالسلطنه سمیعی) و سفارت بریتانیا (کلنل هایک و کلنل هادسون) به مهرآباد رسیدند. اما از آنان به سردی استقبال شد و یک ساعت در اتاقی محقر تحتالحفظ نگه داشته شدند.
- ساعت ۹ شب: در حالی که نمایندگان شاه دستور توقف نیروها را به رضاخان ابلاغ کردند، شیپور حمله همزمان نواخته شد و پیشروی آغاز گردید.
تصرف شهر و پایان کودتا
- دروازه قزوین (شهرنو): نیروهای بریگاد مرکزی تحت فرماندهی سرتیپ شهاب در وضعیت آمادهباش بودند، اما مقاومت نکردند.
- تصرف قزاقخانه (باغ ملی): پس از ورود نیروهای رضاخان، قزاقخانه به تصرف درآمد.
- مذاکرات بینتیجه: عبدالحسین میرزا فرمانفرما برای مذاکره وارد شد اما نتوانست کودتاچیان را متوقف کند.
- درگیری مختصر: درگیری جزئی در کلانتریهای شهر به فرماندهی کاظم خان سیاح رخ داد که منجر به کشته شدن چند قزاق و پلیس شد.
- چند شلیک توپ: عملیات کودتا با چند شلیک توپ و تصرف کامل شهر به پایان رسید.
پس از کودتا و تحولات اولیه
پس از کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹، رضاخان در ۹ ماده اعلامیهای تحت عنوان «حکم میکنم» صادر کرد که توسط قزاقها به در و دیوارهای تهران چسبانده شد. در این اعلامیه، اهداف و دستورالعملهای اولیه حکومت جدید بیان شد. چهارم اسفند ۱۲۹۹ نیز بیانیهای دیگر توسط رضاشاه منتشر شد.
اقدامات سیدضیاءالدین طباطبایی و بازداشتها
پنج روز پس از کودتا، سیدضیاءالدین طباطبایی، نخستوزیر دولت جدید، سخنرانی مفصلی درباره اهداف و آمال خود برای آینده ایران منتشر کرد. پیش از کودتا، وی فهرستی از افراد برجسته و مخالفان حکومت را به رضاخان تحویل داده بود تا پس از انجام کودتا به سرعت دستگیر شوند.
از ۴ اسفند ۱۲۹۹، دستگیری نزدیک به هفتاد نفر از رجال سیاسی، متنفذین، آزادیخواهان و علمای مخالف آغاز شد. برخی از دستگیرشدگان شامل سید حسن مدرس، احمد قوام، عبدالحسین میرزا فرمانفرما، نصرتالدوله، عینالدوله و بسیاری دیگر بودند.
محبوسین و فشار اقتصادی
بسیاری از دستگیرشدگان با وعدههایی برای آزادی در قبال پرداخت مبلغی هنگفت مواجه شدند، اما بیشتر آنها از پرداخت امتناع کردند. در این میان، برخی از متمولین و صاحبمنصبان که از ثروت زیادی برخوردار بودند، توانستند با پرداخت مبالغی، از زندان آزاد شوند. از جمله این افراد حاج محمدحسین امینالضرب و امیرنظام همدانی بودند که با پرداخت پول، پس از مدت کوتاهی آزاد شدند.
شنیدهها و اعتراضات
شایعاتی مبنی بر قصد سیدضیاء برای اعدام برخی زندانیان به گوش رسید، اما این شایعات پس از اعتراضات احمدشاه و دستور وی برای جلوگیری از چنین اقداماتی، به سرعت پایان یافت.
تبعید و زندانهای تهران
در کمتر از دو ماه، زندانهای تهران پر از زندانیان مخالف و متنفذ شد، تا جایی که برخی از زندانیان به شهرهای دیگر تبعید شدند. به عنوان مثال، سید حسن مدرس به قزوین تبعید شد.
اعلام اهداف کودتا و برنامههای آینده
پس از کودتا، اهداف رضاخان و سیدضیاء در اعلامیهها و بیانیههای مختلف به شرح زیر مطرح شد:
- برانداختن ریشه جنایتکاران داخلی
- رهانیدن ملت ایران از دست دزدان و خیانتکاران
- تقویت قشون و ایجاد امنیت
- اصلاحات در نظام قضایی
- تقسیم اراضی دولت بین دهقانان
- لغو کاپیتولاسیون
- تأسیس مدارس جدید و راهاندازی وسایل حمل و نقل جدید
- لغو قرارداد ۱۹۱۹ ایران و بریتانیا
این برنامهها به وضوح نشاندهنده چشمانداز ملیگرایانه و فراهم آوردن بستری برای اصلاحات بزرگ از سوی کودتاچیان بود. سیدضیاء و رضاخان باور داشتند که دولت مقتدر نظامی و دیکتاتوری مصلح میتواند این تغییرات را بهسرعت و به دور از موانع سیاسی به اجرا درآورد.
منابع
- انگلیسیها در میان ایرانیان. سر دنیس رایت. ذبیحالله منصوری. ۱۳۵۷
- خاطرات دکتر محمد مصدق
- ایران بین دو انقلاب، آبراهامیان
- روزشمار تاریخ ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی جلد اول ، دکتر باقر عاقلی
- قدرت سلطنت و دیکتاتوری (انگلستان و برآمدن رضاشاه پهلوی)، میخاییل زیرینسکی











