شورش ویلمینگتون ۱۸۹۸
در صبح ۱۰ نوامبر ۱۸۹۸، حدود دو هزار مرد سفیدپوست مسلح به خیابانهای بندر جنوبی ویلمینگتون در ایالت کارولینای شمالی هجوم بردند. تحریکشده توسط سیاستمداران و تاجران سفیدپوست برتریطلب، این جمعیت خشمگین دفتر روزنامهای برجسته متعلق به سیاهپوستان را به آتش کشیدند و موجی از خشونت شهری آغاز شد که در آن دهها شهروند سیاهپوست در خیابانها به ضرب گلوله کشته شدند.
در ادامه، شورشیان سفیدپوست به ساختمان شهرداری یورش بردند و شهردار شهر را همراه با چندین عضو سیاهپوست شورای شهر مجبور به استعفا کردند. تا شب، این گروه کنترل کامل دولت محلی را به دست گرفته بود، حدود ۶۰ سیاهپوست جان خود را از دست داده بودند و هزاران نفر دیگر با وحشت از شهر گریخته بودند.
اگرچه این واقعه به ظاهر یک شورش نژادی بود، اما در واقع شورشی سازمانیافته از سوی گروهی از تاجران سفیدپوست و سیاستمداران دموکرات بود که قصد برچیدن دولت دو نژادی و اکثریت جمهوریخواه ویلمینگتون را داشتند. پس از بهقدرت رسیدن، آنها رهبران برجسته سیاهپوست و متحدان سفیدپوستشان را تبعید کردند و در کنار سایر دموکراتهای کارولینای شمالی، موجی از قوانین «جیم کرو» (Jim Crow) را برای سرکوب حقوق رأی سیاهپوستان به اجرا گذاشتند.
با وجود غیرقانونی بودن این کودتا، مقامات ایالتی و فدرال در برابر آن هیچ اقدامی نکردند. به همین دلیل بسیاری از تاریخنگاران، شورش ویلمینگتون ۱۸۹۸ را تنها کودتای موفق در تاریخ ایالات متحده میدانند.
شورش نظام وظیفه در نیویورک ۱۸۶۳

تنها ۱۰ روز پس از پیروزی ارتش اتحادیه در نبرد گتیسبرگ، شهر نیویورک صحنه بزرگترین شورش مردمی در تاریخ ایالات متحده شد. این واقعه صبح ۱۳ ژوئیه ۱۸۶۳ آغاز شد، زمانی که صدها جوان به خیابانها ریختند تا علیه قرعهکشی نظام وظیفه فدرال اعتراض کنند. در آن دوران، شهر نیویورک بهشدت بر سر جنگ داخلی دچار اختلاف بود.
بسیاری قانون سربازگیری اجباری را که سیاهپوستان را معاف میکرد و به ثروتمندان اجازه میداد با پرداخت ۳۰۰ دلار از خدمت فرار کنند، نقض آشکار حقوق مدنی میدانستند. تظاهرات خیلی زود به خشونت کشیده شد؛ جمعیت خشمگین به دفتر سربازگیری حمله کرد و رئیس پلیس شهر را بهشدت مجروح نمود. با گسترش تعداد معترضان مسلح، شورشیان در خیابانهای منهتن پیشروی کردند و خانهها و دفاتر طرفداران سربازگیری و نخبگان ثروتمند را غارت و به آتش کشیدند.
این آشوب چهار روز ادامه یافت؛ شورشیان کسبوکارها را غارت کردند، ساختمانها را به آتش کشیدند و با پلیس و گارد ملی در پشت سنگرهای موقت درگیر شدند. در فضایی مملو از تنفر نژادی، شورشیان چندین سیاهپوست آزادشده را مورد ضربوشتم و حتی اعدام خیابانی قرار دادند، خانههایشان را ویران کردند و حتی یتیمخانهای برای کودکان سیاهپوست را به آتش کشیدند.
سرانجام، در ۱۶ ژوئیه حدود چهار هزار سرباز فدرال وارد شهر شدند و شورش را با قوه قهریه سرکوب کردند. هرچند نظام وظیفه تنها یک ماه بعد از سر گرفته شد، اما شورش نیویورک زخمی عمیق بر پیکر شهر برجای گذاشت؛ بیش از ۱۰۰ نفر کشته شدند و میلیونها دلار خسارت مالی به بار آمد.
نبرد کوه بلر(Blair) ۱۹۲۱
در سال ۱۹۲۱، تپههای پرپیچوخم جنوبغربی ویرجینیای غربی شاهد بزرگترین و خونینترین درگیری کارگری در تاریخ ایالات متحده بودند. در آن زمان، منطقه زغالسنگخیز تحت سلطه شرکتهای قدرتمند معدنی قرار داشت که کارآگاهان خصوصی خشنی را برای آزار و سرکوب کارگرانی که قصد تشکیل اتحادیه داشتند، به کار میگرفتند.
تنشها در اوت همان سال به اوج رسید، زمانی که مأموران شرکت یک کلانتر طرفدار اتحادیه به نام «سید هتفیلد» (Sid Hatfield) را ترور کردند. در واکنش، حدود ۱۵ هزار معدنچی ـ که بسیاری از آنان کهنهسربازان جنگ جهانی اول بودند ـ مسلح شدند و به سمت کوه بلر حرکت کردند تا با مالکان معادن روبهرو شوند و همکاران خود را سازماندهی کنند.
وقتی کارگران به کوه بلر در شهرستان لوگان رسیدند، با نیرویی حدود سه هزار نفر به رهبری کلانتر ضد اتحادیه «دان چافین» مواجه شدند. هنگامی که معدنچیان در حال پیشروی به سمت قله بودند، با آتش شدید تفنگها و تیربارها روبهرو شدند و حتی نیروهای چافین از هواپیماهای دوباله برای پرتاب بمب و گاز اشکآور استفاده کردند.
نبرد چندین روز ادامه داشت تا اینکه نیروهای فدرال وارد منطقه شدند و بیشتر معدنچیان خسته یا تسلیم شدند یا به خانههایشان بازگشتند. تا آن زمان بیش از یک میلیون گلوله شلیک شده بود و شمار تلفات نامشخص باقی ماند؛ برآوردها از ۲۰ تا بیش از ۱۰۰ کشته را نشان میدهند. شکست معدنچیان باعث شد فعالیت اتحادیههای کارگری در منطقه برای بیش از یک دهه متوقف شود و حدود ۱۰۰۰ کارگر نیز به اتهاماتی چون توطئه، قتل و خیانت محاکمه شدند.
شورش نان ریچموند ۱۸۶۳
در سومین سال جنگ داخلی آمریکا، فشار سنگینی بر جمعیت غیرنظامی ایالات مؤتلفه وارد شد. با قطع شدن خطوط تأمین و افزایش سرسامآور تورم، بسیاری از شهرهای جنوبی دچار شورشهای گسترده شدند. بزرگترین این شورشها، که به «شورش نان» معروف شد، در پایتخت مؤتلفه یعنی ریچموند ویرجینیا رخ داد. در تاریخ ۲ آوریل ۱۸۶۳، گروهی از زنان مسلح و گرسنه به ساختمان کاپیتول ایالت یورش بردند و خواستار ملاقات با فرماندار «جان لچر» شدند.
وقتی لچر نگرانیهای آنها را نادیده گرفت، این گروه خشمگین در خیابانهای اصلی شهر به راه افتادند، چندین گاری حامل آذوقه را تصرف کردند و انبارها را برای یافتن غذا بهطور خشونتآمیز غارت کردند. جمعیت شورشیان خیلی زود به هزاران نفر رسید؛ مردان و زنان ناامید به آنها پیوستند و شعار «نان یا خون!» سر دادند. آنها به هشدارهای مقامات شهری بیاعتنا بودند و درهای فروشگاهها و انبارهای تدارکاتی را شکستند و مواد غذایی، لباس، جواهرات و کالاهای ارزشمند را به غارت بردند.
به روایت برخی منابع، حتی «جفرسون دیویس» رئیسجمهور مؤتلفه، شخصاً با جمعیت سخن گفت و در حالی که سکههایی به میان آنان پرتاب میکرد، التماسکنان گفت: «میگویید گرسنهاید و پولی ندارید؛ این تمام دارایی من است.» شورش سرانجام زمانی پایان یافت که گارد عمومی شهر وارد عمل شد و تهدید کرد به سمت جمعیت آتش خواهد گشود. حدود ۶۰ نفر از شورشیان بازداشت شدند و مقامات شهری برای جلوگیری از تکرار این حوادث، توپخانههایی را در منطقه تجاری ریچموند مستقر کردند.
نبرد آتن ۱۹۴۶

در سال ۱۹۴۶، گروهی از کهنهسربازان جنگ جهانی دوم و شهروندان ناراضی علیه دولت محلی در شهر کوچک آتن در ایالت تنسی دست به شورش زدند. این جامعه کشاورزی در طول دهه ۱۹۴۰ تحت سلطه یک شبکه سیاسی فاسد به رهبری کلانتر و قانونگذار «پاول کانترل» قرار داشت؛ فردی که با دستکاری آرا، پر کردن صندوقها و ارعاب رأیدهندگان انتخابات را به نفع خود مهندسی میکرد.
فساد تا سال ۱۹۴۵ ادامه یافت، زمانی که صدها سرباز جوان پس از بازگشت از میدانهای نبرد جنگ جهانی دوم با موجی از آزار و سوءاستفادههای نیروهای انتظامی روبهرو شدند. آنها در واکنش، یک حزب سیاسی تازه تشکیل دادند و چندین کهنهسرباز را برای پستهای محلی نامزد کردند تا برای همیشه به سلطه کانترل و همپیمانانش پایان دهند.
این «نبرد» در روز پرتنش انتخابات، اول اوت ۱۹۴۶ رخ داد. زمانی که کهنهسربازان کانترل را به تقلب انتخاباتی متهم کردند، معاونان مسلح کلانتر به ناظران نظامی حمله کرده و حتی یکی از مأموران به یک رأیدهنده سالخورده از پشت شلیک کرد. پس از آن، کانترل و نیروهایش صندوقهای رأی را ضبط کردند و خود را در زندان محلی سنگربندی نمودند.
صدها کهنهسرباز با سلاحهای سنگین اطراف زندان را محاصره کردند و نبردی مسلحانه آغاز شد. تیراندازیها تا نیمهشب ادامه یافت و چندین نفر زخمی شدند، اما در نهایت معاونان کلانتر زمانی تسلیم شدند که کهنهسربازان شروع به پرتاب دینامیت به سمت ساختمان زندان کردند. پس از شمارش آرا، نامزدهای کهنهسرباز پیروز اعلام شدند و بلافاصله سوگند یاد کردند. حزب نوپای آنان سپس ساختار دولت محلی را تغییر داد و بخش بزرگی از فساد را در آتن ریشهکن کرد.
شورش شیز(Shays) ۱۷۸۶–۱۷۸۷
در سالهای پس از جنگ استقلال آمریکا، ایالات متحده وارد بحران اقتصادی شدیدی شد. تنشها بهویژه در ایالت ماساچوست بالا گرفت؛ جایی که کشاورزان زیر فشار مالیاتهای سنگین، زمینهای خود را بهدلیل بدهی از دست میدادند. در سپتامبر ۱۷۸۶، گروهی از شهروندان ناراضی دست به اعتراضات گسترده زدند. این شورش به رهبری کهنهسرباز جنگ استقلال، «دنیل شیز»، شکل گرفت.
شورشیان بهتدریج مسلح شدند و برای جلوگیری از مصادره زمینها، مانع برگزاری دادگاههای محلی شدند. فرماندار ماساچوست، «جیمز بودوین»، که بیم یک انقلاب داشت، یک نیروی شبهنظامی ۱۲۰۰ نفره به فرماندهی ژنرال سابق ارتش قارهای، «بنجامین لینکلن»، بسیج کرد.
در ژانویه ۱۷۸۷، نیروهای شیز قصد تصرف زرادخانه فدرال در اسپرینگفیلد ماساچوست را داشتند، اما نقشه آنها بهخوبی پیش نرفت. شورشیان که حدود ۱۵۰۰ نفر بودند، زیر آتش شدید توپخانه عقبنشینی کردند و چهار نفر از آنها کشته و ۲۰ نفر دیگر زخمی شدند. تنها یک هفته بعد، نیروهای لینکلن در «پیترشام» اردوگاه شورشیان را غافلگیر کرده و شورش اصلی را درهم شکستند.
درگیریهای پراکنده چند هفته ادامه یافت، اما بیشتر رهبران از جمله شیز دستگیر شدند. شورش شیز تأثیری عمیق بر روند شکلگیری قانون اساسی آمریکا داشت و به تصویب حکومتی مرکزی قدرتمندتر در همان سال کمک کرد. بااینحال، این آخرین شورش ناشی از مشکلات اقتصادی نبود؛ بعدها «شورش ویسکی» در دهه ۱۷۹۰ و «شورش فریز» در سال ۱۷۹۹ بار دیگر از دل بحرانهای مالی پدید آمدند.
همچنین نگاهی بیندازید به:
«کشف قاره آمریکا؛ اولین قدم، واقعاً توسط چه کسی برداشته شد؟»
منابع
- وبسایت History.com ، شش شورش خونین در تاریخ ایالات متحده آمریکا 🔗















