با گذر زمان، تاریخ پروس شاهد تغییرات عمدهای بود، از جمله تحولاتی که در قرن نوزدهم با ظهور ناپلئون و تغییرات سیاسی عظیم در اروپا همراه بود. پروس پس از جنگهای ناپلئونی دچار بحران شد، اما با اصلاحات اجتماعی و نظامی، بهویژه تحت رهبری اتو فون بیسمارک (Otto von Bismarck)، به قدرت بازگشت و تبدیل به نیروی اصلی وحدت آلمان شد.
در نهایت، در سال 1871، پروس با پیروزی در جنگهای مختلف و به رهبری بیسمارک، تاریخچه پروس بهعنوان هسته اصلی امپراتوری آلمان به تکامل رسید. اما پس از جنگ جهانی اول و سقوط امپراتوری آلمان، پروس بهعنوان یک ایالت در جمهوری وایمار باقی ماند و در سال 1947 پس از جنگ جهانی دوم بهطور رسمی منحل شد.
اتحاد آلمان توسط پروس
پروس در تاریخ اروپا به نواحی خاصی از اروپا اشاره دارد که شامل موارد زیر میشود:
۱. سرزمین پرسیها (Prussians) در ساحل جنوب شرقی دریای بالتیک که در قرون وسطی تحت سلطه لهستان (Poland) و آلمان (Germany) قرار گرفت.
۲. پادشاهی پروس (Kingdom of Prussia) که از سال ۱۷۰۱ تحت حکومت خاندان هویزنولرن (Hohenzollern) آلمان قرار گرفت، شامل پروس و برندنبورگ (Brandenburg) با برلین به عنوان پایتخت، که در قرون ۱۸ و ۱۹ بیشتر مناطق شمالی آلمان و غرب لهستان را تصرف کرده و در سال ۱۸۷۱ آلمان را تحت رهبری خود متحد کرد.
۳. ایالتی که پس از سقوط هویزنولرنها (Hohenzollerns) در سال ۱۹۱۸ به وجود آمد و بیشتر مناطق پادشاهی پیشین آنها را شامل میشد و در سال ۱۹۴۷ بهعنوان بخشی از بازسازی سیاسی آلمان پس از شکست این کشور در جنگ جهانی دوم توسط متفقین (Allies) منحل شد.
پروس اولیه و فرهنگ آن
پروس اولیه، که عمدتاً شکارچیان و دامپروران بودند، زبانی از گروه زبانهای بالتیک (Baltic) خانواده زبانهای هندواروپایی (Indo-European) صحبت میکردند. این پرسیهای اولیه به لاتویاییها (Latvians) و لیتوانیاییها (Lithuanians) مرتبط بودند و در قبیلههایی در منطقهای جنگلی و وسیع بین رودهای ویستولا (Vistula) و نمِن (Neman) زندگی میکردند. سازمان اجتماعی آنها ضعیف بود—هرچند برخی از عناصر جامعه طبقاتی قابل شناسایی است—و آنها پیرو آئینهای پگانی (Paganism) بودند.
تلاشهای مسیحی کردن پروس
تلاشهای اولیه برای مسیحی کردن پرسیها، بهویژه تلاشهای سنت آدالبرت (Saint Adalbert) و سنت برونو (Saint Bruno) از کِرفورت (Querfurt) در اوایل قرن یازدهم، ناموفق بود. با این حال، در قرن ۱۳، پرسیها توسط شوالیههای آلمانیزبان (German-speaking) سفارشگذاران نظم توتونیک (Teutonic Order) که برای کمک به دوک لهستانی کنراد از مازوفیا (Duke Conrad of Mazovia) در مقابل حملات پرسیها اراضی پروس را دریافت کرده بودند، فتح و مسیحی شدند.
تحولات فرهنگی و اجتماعی در تاریخ پروس
حومه پروس آرام شده و قلعههایی برای اشراف آلمانی (German nobility) ساخته شد و بسیاری از کشاورزان آلمانی (German peasants) در آنجا ساکن شدند تا زمینها را کشت کنند. تا اواسط قرن ۱۴، اکثریت ساکنان پروس آلمانیزبان شدند، هرچند زبان قدیمی پروسی (Old Prussian) تا قرن ۱۷ منقرض نشد. تا قرن ۱۷، جمعیت بومی کاملاً جذب فرهنگ آلمانی (German) شده بودند.
واکنشها علیه آلمانیها در شرق اروپا
نیمه دوم قرن ۱۴ در شرق اروپا با واکنش شدید اسلاوها (Slavs) و بالتها (Balts) علیه آلمانیها همراه بود. لهستان و لیتوانی در سال ۱۳۸۶ اولین اتحاد دودمانی خود را تشکیل دادند و در قرن ۱۵ در یک سری جنگها شوالیههای توتونیک (Teutonic Knights) را شکست دادند.
پیمان تورون و تقسیم اراضی پروس
بر اساس دومین پیمان تورون (Second Treaty of Toruń) در سال ۱۴۶۶، تاج و تخت لهستان حاکمیت مستقیم بر اراضی سابق توتونیکها (Teutonic Order) در غرب رود ویستولا (Vistula River) بهویژه کلمرلند (Kulmerland) و ارملند (Ermland) در شرق به دست آورد؛ و آن قسمت از پروس شرق ویستولا (East Prussia) که بهعنوان فئود توسط تاج و تخت لهستان به شوالیههای توتونیک داده شده بود، تنها تحت شرطی باقی ماند که بزرگ یا سرکردهارشد آن باید آن را بهعنوان فئود از تاج و تخت لهستان نگه دارد.
پروس دوک نشین و پادشاهی پروس، تا سال ۱۷۸۶
آخرین استاد بزرگ نظام توتونیک (Teutonic) در پروس، آلبرت از هویزنولرن (Albert of Hohenzollern)، به لوترانیسم (Lutheranism) گروید و در سال ۱۵۲۵ فئود خود را سکولار کرد و آن را به دوکنشین پروس (Ducal Prussia) تبدیل نمود. از آن زمان تا ۱۷۰۱، این سرزمین به نام پروس دوکنشین شناخته میشد. وقتی که آلبرت فردریک (Albert Frederick)، پسر و جانشین آلبرت، در سال ۱۶۱۸ بدون فرزند درگذشت، دوکنشین پروس به شوهر بزرگترین دخترش، جان سیگیسموند (John Sigismund)، انتخابکننده براندنبورگ (Brandenburg) منتقل شد.
اتحاد پروس دوکنشین و براندنبورگ
اتحاد پروس دوکنشین با براندنبورگ برای صعود سلطنت هویزنولرن به مقام یک قدرت بزرگ در اروپا بسیار حیاتی بود. نوه جان سیگیسموند، فردریک ویلیام (Frederick William) از براندنبورگ، انتخابکننده بزرگ (Great Elector) (۱۶۴۰–۱۶۸۸)، از طریق مداخله نظامی در جنگ سوئدی-لهستانی (Swedish-Polish War) در سالهای ۱۶۵۵–۱۶۶۰ و دیپلماسی در صلح اولیویا (Peace of Oliva) در ۱۶۶۰ موفق شد تا سروری لهستان بر پروس دوکنشنین را پایان دهد.
بدین ترتیب هویزنولرنها به پروس دوکنشین حکومت کردند، در حالی که براندنبورگ و دیگر سرزمینهای آلمانی آنها هنوز بهطور نظری جزئی از امپراتوری مقدس روم (Holy Roman Empire) و تحت سروری امپراتور بودند. فردریک ویلیام همچنین موفق شد تا یک مدیریت متمرکز در پروس راهاندازی کرده و کنترل منابع مالی دوکنشین را از اشراف (Nobility) بگیرد.
دستیابی به مقام سلطنتی برای پروس
مهمترین دستاورد پسر فردریک ویلیام، فردریک I (Frederick I)، در سالهای ۱۶۸۸–۱۷۱۳، دستیابی به مقام سلطنت برای خود بود. فردریک I در ۱۸ ژانویه ۱۷۰۱ در کونیشبرگ (Königsberg) (که امروزه کالینینگراد (Kaliningrad) در روسیه است) تاجگذاری کرد و خود را پادشاه در پروس (King in Prussia) نامید. از آن پس، دیگر داراییهای هویزنولرنها، اگرچه بهطور نظری هنوز در امپراتوری آلمان و تحت سروری امپراتور مقدس روم قرار داشت، بهطور عملی به عنوان بخشی از پادشاهی پروس (Kingdom of Prussia) در نظر گرفته شد.
توسعههای نظامی و مالی تحت سلطنت فردریک ویلیام I
فردریک ویلیام I سلطنت خود را در سال ۱۷۱۳ آغاز کرد و در زمان اتمام معاهده اوترخت (Treaty of Utrecht) که به او نه تنها قسمت بالایی جِلدرن (Upper Quarter of Geldern) در رودخانه موز (Meuse) بلکه پرینسیپالیته نوشتاتل (Principality of Neuchâtel) و والنژین(Valengin) در مرز فرانسه و سوئیس را نیز اعطا کرد، به قدرت رسید. همچنین، از طریق مشارکت در جنگ شمالی دوم (Second Northern War) در سال ۱۷۲۰ بخش بزرگی از پومرانیا غربی (Western Pomerania) را تصرف کرد.
ساختار نظامی و بوروکراتیک پروس
فردریک ویلیام I ساختار نظامی و بوروکراتیک پروس را به وجود آورد. وی ارتش را به ۸۰,۰۰۰ نفر افزایش داد (که معادل ۴ درصد از جمعیت بود) و سازماندهی کل کشور را بهگونهای تنظیم کرد که به یک ماشین نظامی تبدیل شود. نیمی از ارتش وی از افراد خارجی استخدام شده بودند و نیمی دیگر از بین رعایای خود بر اساس سیستم “کانتون” (Canton system) که به موجب آن همه مردان جوان از طبقات پایین (بیشتر کشاورزان) ملزم به خدمت نظامی بودند، به خدمت درآمدند. در حالی که طبقه بورژوازی بالا از خدمت نظامی معاف بودند، اشراف تحت مسئولیت اخلاقی قرار داشتند که در سپاه افسران خدمت کنند، مسئلهای که پادشاه بارها بر آن تأکید داشت.
دوره فردریک دوم و قدرتنمایی در اروپا
فردریک دوم (Frederick II)، که از ۱۷۴۰ تا ۱۷۸۶ سلطنت کرد، قدرت تازه بهدست آمده پروس را برای پیگیری یک سیاست خارجی بلندپروازانه و پرخطر به خدمت گرفت. وی که از سوی ولتر (Voltaire) به عنوان “پادشاه فیلسوف” شناخته میشد، در دسامبر ۱۷۴۰، تنها هفت ماه پس از تصدی سلطنت، سیلیزیا (Silesia) را اشغال کرد. این حرکت جسورانه آغازگر جنگ جانشینی اتریش (War of the Austrian Succession) شد و جنگهای سیلیزیا (Silesian Wars) ادامه یافت تا پایان جنگ هفتساله (Seven Years’ War) در ۱۷۶۳. سیلیزیا که منطقهای غنی با شهرهای پررونق و اقتصادی پیشرفته بود، یکی از مهمترین تصرفات برای پروس بود.
دستاوردهای دیگر فردریک دوم و اصلاحات داخلی
علاوه بر سیلیزیا، فردریک همچنین فرایش شرقی (East Frisia) در ساحل دریای شمال را تصرف کرد و در اولین تقسیم لهستان (First Partition of Poland) در سال ۱۷۷۲، پروس غربی (West Prussia) را به دست آورد، که به معنای اتصال پروس دوکنشنین به دیگر اراضیاش در غرب بود.
فردریک دوم تغییرات اساسی در سیستم اداری که توسط پدرش پایهگذاری شده بود، اعمال نکرد، اما در سیستمهای قضائی و آموزشی و همچنین ترویج هنر و علوم پیشرفتهایی ایجاد کرد. آزادی وجدان که او پایهگذاری کرد، نه تنها نتیجه بیتفاوتی خود به مسائل مذهبی بود، بلکه هدفی عمدی برای گردآوری کلیساهای مختلف برای منافع دولت بود و فضای بیشتری برای اقلیت کاتولیک (Roman Catholic minority) در رابطه با اکثریت پروتستان (Protestant) و تأسیسات انجیلی (Evangelical establishment) ایجاد کرد.

دوره انقلاب فرانسه و ناپلئونی
فردریک ویلیام دوم (Frederick William II) (پادشاهی ۱۷۸۶–۹۷) به اندازه دایی خود موفق نبوده است. اگرچه او مارگراویتهای آنسباخ و بایرویت در جنوب آلمان را خرید و از طریق تقسیمات دوم و سوم لهستان، سرزمینی وسیعتر در شرق به دست آورد، اما در مقابل ارتشهای فرانسه انقلابی هیچ موفقیتی کسب نکرد.
طبق صلح بازل (Peace of Basel) (۱۷۹۵)، او موافقت کرد که فرانسه در نهایت سرزمینهای آلمان غرب رودخانه راین را تصرف کند. علاوه بر این، مدیریت اقتصادی فردریک ویلیام در مقایسه با پیشینیانش کماحتیاطتر بود و در نهایت وضعیت مالی دولت را به آشوب کشاند. پسر او، فردریک ویلیام سوم (Frederick William III) (پادشاهی ۱۷۹۷–۱۸۴۰)، ابتدا سیاست خارجی محتاطانه و بیطرفی نسبت به فرانسه و ناپلئون اول (Napoleon I) را دنبال کرد و وقتی در سال ۱۸۰۶ به جنگ رفت، خیلی دیر شده بود که فاجعه را اجتناب کند.
پیروزی قاطعانه ناپلئون بر پروسیها در نبرد ینا (Battle of Jena) منجر به فروپاشی سریع دولت شد. طبق معاهده تیلسیت (Treaty of Tilsit) (۱۸۰۷)، پادشاه تمامی اموال خود را غرب رودخانه البه (Elbe River) و تمام آنچه تحت تقسیمات دوم و سوم لهستان به دست آورده بود، به همراه بخش جنوبی آنچه تحت تقسیم اول به دست آمده بود، واگذار کرد.
به این ترتیب سلطنت به براندنبورگ (Brandenburg)، سیلزی (Silesia)، استانهای پومرانی (Pomerania)، شمال پروس غربی (West Prussia) (بدون دانزیگ [Gdańsk, Poland]) و پروس شرقی (East Prussia) کاهش یافت. علاوه بر این، دولت مجبور شد که سهم بزرگی به مالیاتهای ناپلئون بپردازد و اشغال فرانسه بر بسیاری از اراضی خود را بپذیرد.
عقبماندگی پروس در فاجعه سال ۱۸۰۶ نمایان شد. اصلاحات اداری، اجتماعی و نظامی به وضوح ضروری بود و کارل اشتاین (Karl Stein) وزیر ارشد پادشاه این فرصت را غنیمت شمرد تا آنها را معرفی کند. ایده اصلی او این بود که آگاهی مثبت از همبستگی با دولت را با اجازه دادن به شهروندان برای شرکت فعالتر در امور عمومی برانگیزد. این ایده زمینهساز آزادی دهقانان (امتحان شده در ۱۸۰۷)، تدابیر برای خودگردانی محلی و بازسازی دولت مرکزی شد. حتی پس از برکناری اشتاین از سمت خود در نوامبر ۱۸۰۸ به درخواست ناپلئون، کار اصلاحات ادامه یافت و کارل فون هاردنبرگ (Karl von Hardenberg)، صدراعظم پروس، از ۱۸۱۰ این روند را هدایت کرد.
در همین حین، تسلط ناپلئونی بر اروپا باعث بروز احساسات ملی در گروههای تحصیلکرده شد که در پروس نیز به همان اندازه که در دیگر ایالات آلمان احساس میشد و نهایتاً در جنگ رهایی(آزادی) (War of Liberation) (۱۸۱۳–۱۴) خود را نمایان کرد. اصلاحات ارتش پروس توسط فون شارنهورست (Gerhard von Scharnhorst) آغاز شد که آن را برای نقشی که در پیش رو داشت آماده کرد.
در همین زمان، جنبش رمانتیک (Romanticism) در زمینههای علمی و هنری، میهنپرستی و پرستش آزادی را تقویت کرد و حتی تفسیر خود از تاریخ را به خدمت این اهداف درآورد. تأسیس دانشگاه فردریک ویلیام در برلین (Friedrich Wilhelm University in Berlin) در سال ۱۸۰۹، با ویلهلم فون هومبولت (Wilhelm von Humboldt) به عنوان ترویجکننده اصلی آن، روح پروس را پس از شکست تأیید کرد.
هاردنبرگ با مهارت پروس را از دشواریهای سال ۱۸۱۲ هدایت کرد، زمانی که پروس و اتریش به اجبار با فرانسه همپیمان شدند و در حمله ناپلئون به روسیه شرکت کردند. عقبنشینی ناپلئون از مسکو سیگنالی برای شورش علیه فرانسه بود. ارتش پروس با فون بلوچر (Gebhard Leberecht von Blücher) و فون گنایزناو (August Neidhardt von Gneisenau) به عنوان رهبران خود، در نبرد لایپزیگ (Battle of Leipzig)، در کمپین ۱۸۱۴ در فرانسه و در نبرد واترلو (Battle of Waterloo) در ۱۸۱۵ نقشی عمده ایفا کرد.
کنفرانس وین (Congress of Vienna) (۱۸۱۴–۱۵) استانهای شرقی فریسلند (Ostfriesland)، لینگن (Lingen)، هیلدسهایم (Hildesheim)، آنسباخ (Ansbach) و بایرویت (Bayreuth) را به پروس بازنگرداند و این کشور هیچیک از دستاوردهای خود را تحت تقسیم سوم لهستان بازیابی نکرد، بلکه تنها دانزیگ (Gdańsk) و چند شهر دیگر را طبق تقسیم دوم به دست آورد.
اما بیشتر آنچه پروس در سال ۱۸۰۳ داشت، تقریباً به طور کامل توسط کنفرانس بازگردانده شد، همراه با افزودههایی قابل توجه از اراضی جدید. این اراضی جدید شامل :
(۱) نواحیای که از پادشاهی زاکسن (Saxony) گرفته شده و با اراضی قدیمی پروس در ساحل غربی رودخانه البه ادغام شدند تا استان زاکسن پروس (Prussian province of Saxony) را تشکیل دهند؛
(۲) نواحی غرب و شرق رودخانه راین که با اراضی قدیمی پروس ادغام شده و استانهای راین پروس (Prussian Rhine province) و وستفالی (Westphalia) را تشکیل دادند؛ و
(۳) بخشی از پومرانی که قبلاً سوئدی بود، با جزیره روگن (Rügen Island)، که با سایر اراضی پومرانی ادغام شده و استان پومرانی (Pommern) را تشکیل داد.
علاوه بر این، طبق صلح پاریس (Peace of Paris) (۱۸۱۵)، فرانسه سارلوئی (Saarlouis) و ساربروکن (Saarbrücken) را به پروس واگذار کرد که این اراضی در استان راین گنجانده شد. بنابراین، پس از ۱۸۱۵، پروس از رودخانه نمان (Neman River) در شرق تا رودخانه الب در غرب گسترش یافت و در غرب رودخانه الب سرزمینهای بزرگی (هرچند ناپیوسته) در آلمان غربی داشت.
با تغییر محور اصلی سرزمینی پروس از شرق اروپا به آلمان غربی و مرکزی، پروس از این پس تنها قدرت بزرگ با جمعیت عمدتاً آلمانیزبان بود. این کشور به رقیب احتمالی اتریش برای هژمونی در کنفدراسیون آلمان (Deutscher Bund) تبدیل شد که کنفرانس وین نیز آن را تأسیس کرد.
پادشاهی پروس از ۱۸۱۵ تا ۱۹۱۸
پس از ۱۸۱۵، انگیزه اصلاحات در پروس کاهش یافت. فردریک ویلیام سوم (Frederick William III) در ماه مه ۱۸۱۵ وعده داد که یک قانون اساسی جدید معرفی کند، اما نتوانست این وعده را عملی کند و ارتش روحیه خود را از دست داد. در مقابل، سیستم آموزشی پروس همچنان بهترین در اروپا باقی ماند، بهویژه دانشگاه برلین که شهرت بیرقیبی داشت. با این حال، بخشهای عمدهای از استانهای غربی پادشاهی که پیشتر پروسی نبوده و عمدتاً کاتولیک بودند، به پروس تعلق نداشتند و این باعث ایجاد تضادهای شدید بین کلیسا و دولت شد.
بروکراسی پروس استاندارد بالایی از کارایی و صداقت ایجاد کرده بود که در آن زمان در اروپا بینظیر بود. در سال ۱۸۱۸، تعرفهای سادهشده با عوارض گمرکی معتدل برای تمام پادشاهی معرفی شد و این تعرفه بهعنوان پایهای برای اتحادیه گمرکی که در سال ۱۸۳۴ تأسیس شد، عمل کرد و تا سال ۱۸۵۲ تمام ایالات آلمان بهجز اتریش و هامبورگ را شامل میشد.
فردریک ویلیام چهارم (Frederick William IV)، که فردی رومانتیک بود، خواستار احیای تصوری خیالی از قرون وسطی در پروس بود. او در سال ۱۸۴۴ به پایان ساخت کلیسای جامع کلن (Cologne Cathedral) که پس از قرنها تکمیل شد، حضور یافت و اولین پادشاه پروس بود که وارد یک ساختمان کاتولیک رومی شد. اگرچه مخالف قانونگرایی مدرن بود، اما میخواست مجلس ایالات (Estates of the Realm) را بهصورت مدل قرون وسطی احیا کند. او یک مجلس ملی را حمایت کرد، اما بعداً آن را رها کرد.
در مارس ۱۸۴۸، انقلاب در آلمان رخ داد که از انقلاب فوریه در فرانسه الهام گرفته بود. اگرچه ارتش پروس میتوانست قیام را سرکوب کند، فردریک ویلیام چهارم (Frederick William IV) ارتش را از برلین در تاریخ ۱۹ مارس عقب کشید و خود را در رهبری انقلاب قرار داد. یک دولت لیبرال تشکیل شد و مجمع مؤسسان فراخوانده شد، اما تحولات لیبرالی به شکست انجامید.
ارتش برلین را دوباره اشغال کرد و در دسامبر، مجمع منحل شد. پادشاه در نهایت در فوریه ۱۸۵۰ قانون اساسی را بهطور مستقیم اعلام کرد که تا سال ۱۹۱۸ بهطور تغییرناپذیری باقی ماند. طبق این قانون اساسی، پروس یک پارلمان دومجلسه دریافت کرد.
مجلس اول (First Chamber) یا مجلس عالی (Upper Chamber)، که در سال ۱۸۵۴ به نام خانه اشراف شناخته شد، شامل نمایندگانی از بزرگترین مالکان اراضی و شهرهای بزرگ و اعضای منصوب شده توسط پادشاه بود. مجلس دوم (Second Chamber) که از مالیاتدهندگان انتخاب میشد و به سه طبقه طبق میزان مالیات پرداختی تقسیم میشد. پادشاه وزیران را منصوب میکرد، اما برای آنها دشوار بود که برخلاف خواست این مجالس حکومت کنند.
در جریان انقلاب ۱۸۴۸، فردریک ویلیام چهارم (Frederick William IV) قصد داشت رهبری حرکت وحدت آلمان را بر عهده بگیرد و حتی پیشنهاد تاج امپراتوری آلمان (German Imperial Crown) که توسط نمایندگان مجمع فرانکفورت در تاریخ ۳ آوریل ۱۸۴۹ به او ارائه شد، را پذیرفت. اما با سختی از مشاوران محافظهکارش منصرف شد، اگرچه پس از آن تلاش کرد تا اتحادیه ارفورت (Erfurt Union) را ایجاد کند، اتحادیهای از ایالات آلمان بدون اتریش. در سال ۱۸۵۰، اتریش این اتحاد را به چالش کشید و پروس مجبور شد بهواسطه توافقنامه اولموتس (Punctation of Olmütz) در ۲۹ نوامبر ۱۸۵۰ از این آرمانها عقبنشینی کند.
پس از اینکه فردریک ویلیام چهارم (Frederick William IV) بهخاطر سکته مغزی در سال ۱۸۵۷ از کار افتاد، برادرش در سال ۱۸۵۸ بهعنوان وصی به سلطنت رسید و پس از مرگ فردریک ویلیام چهارم در سال ۱۸۶۱، بهعنوان ویلیام اول (William I) به پادشاهی رسید. ویلیام اول (William I) یک وزارتخانه لیبرال تحت سرپرستی کارل آنتون، پرنس هولشتاین-زیگمارینگه (Karl Anton, Prince of Hohenzollern-Sigmaringen) را منصوب کرد و پروس برای نزدیک به چهار سال دوران دوره جدید را تجربه کرد، دورهای که در آن امید بود پروس با استفاده از نمونههای اخلاقی رهبری آلمان را بهدست آورد.

با این حال، اختلافاتی میان پادشاه و مجالس بر سر بودجهها و مالیاتهای ارتش بهوجود آمد. اتو فون بیسمارک (Otto von Bismarck)، که در سپتامبر ۱۸۶۲ بهعنوان وزیر اول منصوب شد، نظریهای بدیع را مطرح کرد. طبق قانون اساسی، بودجه باید بین دو مجلس و پادشاه توافق میشد. بیسمارک استدلال کرد که از آنجا که مجلس پایین (Lower Chamber) نتواسته بود با مجلس بالا (Upper Chamber) و پادشاه به توافق برسد، این “شکافی در قانون اساسی” بهوجود آمده است و پادشاه موظف است بدون بودجه هزینه کند تا زمانی که توافق حاصل شود. دولت پول خود را دریافت کرد.
در بحران ۱۸۶۳–۶۴ که بر سر مسئله شلسویگ-هولشتاین (Schleswig-Holstein) بود، مجلس پایین به رد بودجه ارتش ادامه داد، اما این مانع از آن نشد که پروس علیه دانمارک وارد جنگ شود. جنگ هفت هفتهای (Seven Weeks’ War) پروس علیه اتریش در ۱۸۶۶ بحران قانون اساسی را به پایان رساند. بیسمارک بابت هزینههای غیرقانونی پول عذرخواهی کرد و در سپتامبر همان سال، دو مجلس قانون قانون جبران خسارت (Act of Indemnity) را تصویب کردند.
جنگ دانمارک در ۱۸۶۴ منجر به تشکیل یک مشترکالمنافع آسترو-پروس بر شلسویگ-هولشتاین (Schleswig-Holstein) شد. پس از جنگ هفت هفتهای (Seven Weeks’ War)، پروس نه تنها شلسویگ-هولشتاین را ضمیمه کرد، بلکه هنوور (Hanover)، هسن انتخابی (Electoral Hesse)، ناساو (Nassau) و فرانکفورت آم ماین (Frankfurt am Main) را نیز به پروس افزود، بهطوری که اکنون پروس دو سوم از آلمان را در اختیار داشت و دو سوم جمعیت آلمان در این سرزمینها سکونت داشتند.
جنگ فرانسه و آلمان (Franco-German War) در ۱۸۷۰–۷۱ پروس را بهعنوان ایالت پیشرو در امپراتوری آلمان (German Reich) معرفی کرد. ویلیام اول (William I) در ۱۸ ژانویه ۱۸۷۱ بهعنوان امپراتور آلمان تاجگذاری کرد. بعد از آن، ارتش پروس سایر نیروهای مسلح آلمان را جذب کرد، بهجز ارتش باواریا که در زمان صلح خودمختار باقی ماند. بیسمارک (Bismarck) همزمان با سمت صدر اعظم امپراتوری (Imperial Chancellor) و وزیر نخست پروس (Prussian Minister-President) در امپراتوری آلمان فعالیت کرد.
پایان سلطنت پروس
شکست آلمان در پایان جنگ جهانی اول و سرنگونی امپراتوری و سلطنت پروس به پایان سلطنت پروس انجامید. پروس که بخشهایی از سیلِسیا (Silesia)، پوزن (Posen)، پروس غربی (West Prussia)، دانزیگ (Danzig)، ممل (Memel)، شمالی شلزویگ (Schleswig شمالی)، برخی از مناطق کوچک در مرز بلژیک و منطقه سار (Saar) را از دست داد، تبدیل به یک ایالت تحت جمهوری وایمار شد و قدرتهای محدودی پیدا کرد. پس از به قدرت رسیدن آدولف هیتلر (Adolf Hitler) در ۱۹۳۳، قانون اساسی پروس لغو شد و مجلس آن منحل گردید، هرچند پروس بهعنوان یک واحد اداری باقی ماند.
در ۱۹۴۵، پس از شکست در جنگ جهانی دوم، آلمان تحت کنترل متفقین (بریتانیا، ایالات متحده، اتحاد جماهیر شوروی و فرانسه) قرار گرفت. شرق پروس شرقی (East Prussia) به اتحاد جماهیر شوروی الحاق شد، در حالی که بخشهای غربی آن تحت نظارت لهستان و آلمان قرار گرفتند. پروس در ۲۵ فوریه ۱۹۴۷ بهطور رسمی توسط شورای کنترل متفقین منحل شد.
منابع
- دانشنامه بریتانیکا، پروس و تاریخچه آن 🔗













