شکست چرچیل در انتخابات 1945 بریتانیا چرا و چگونه رخ داد؟

شکست چرچیل در انتخابات بریتانیا
فهرست مطالب

چکیده‌ی تاریخ زون

پس از پیروزی در جنگ جهانی دوم و محبوبیت بالا، وینستون چرچیل در انتخابات ۱۹۴۵ بریتانیا به طرز غیرمنتظره‌ای شکست خورد. حزب کارگر با برنامه‌های قوی رفاهی و اقتصادی، و کمپین بهتر، توانست اکثریت کرسی‌ها را کسب کند. شکست چرچیل در انتخابات ۱۹۴۵ بریتانیا، نه‌فقط غیرمنتظره، بلکه تاریخی و نقطه عطفی در سیاست این کشور بود. چرچیل پس از مدتی دوری از سیاست، با سخنرانی پرده آهنین بازگشت و در سال ۱۹۵۱ مجدداً نخست‌وزیر شد. او تلاش کرد جنگ سرد را پایان دهد و سرانجام در سال ۱۹۵۵ بازنشسته شد.

مه ۱۹۴۵: پایان جنگ جهانی و انتخابات

با پایان جنگ جهانی دوم در ماه مه ۱۹۴۵، وینستون چرچیل به یکی از برجسته‌ترین دولتمردان جهان تبدیل شد. در هر جایی که قدم می‌گذاشت، با ستایش و احترام روبه‌رو می‌شد و محبوبیت او به ۸۳ درصد رسیده بود. اما تنها سه ماه بعد، چرچیل در یک انتخابات عمومی شکست سختی خورد؛ شکستی که بسیاری را شگفت‌زده کرد.

این شکست تاریخی نشان داد که در دموکراسی، انتخابات نه بر پایه افتخارات گذشته و شهرت فردی، بلکه بر اساس برنامه‌ای قانع‌کننده و قابل تحقق برای آینده برنده می‌شوند. پیروزی در انتخابات یعنی پاسخ دادن به دغدغه‌ها و نگرانی‌های واقعی مردم. به همین دلیل است که در کشورهای غربی، دولت‌ها مرتباً تغییر می‌کنند؛ در حالی‌که حکومت‌های استبدادی سعی می‌کنند از برگزاری انتخابات آزاد فرار کنند.

از آخرین انتخابات سراسری در بریتانیا ده سال گذشته بود. در دوران جنگ جهانی دوم، هیچ انتخاباتی برگزار نشده بود. چرچیل ترجیح می‌داد دولت ائتلافی زمان جنگ را تا شکست کامل ژاپن حفظ کند، اما حزب کارگر با این نظر مخالفت کرد. آن‌ها پس از پیروزی در جبهه اروپا، از دولت ملی کناره‌گیری کردند و این تصمیم باعث شد مسیر برای برگزاری انتخابات هموار شود.

ژوئیه ۱۹۴۵: شروع انتخابات و شکست چرچیل

وینستون چرچیل و کلمنت اتلی
وینستون چرچیل و کلمنت اتلی

روز رأی‌گیری ۵ ژوئیه ۱۹۴۵ تعیین شد، اما شمارش آرا تا ۲۶ ژوئیه به تعویق افتاد تا آرای نیروهای نظامی بریتانیا که در خارج از کشور بودند، نیز در نظر گرفته شود. چرچیل در این فاصله، به‌طور محترمانه رهبر حزب کارگر، کلمنت اتلی (Clement Attlee) را به کنفرانس مهم پوتسدام دعوت کرد؛ جایی که قدرت‌های بزرگ درباره آینده جهان پس از جنگ تصمیم‌گیری می‌کردند.

اما در میانه جلسه، آن‌ها مجبور شدند به لندن بازگردند و منتظر اعلام نتیجه انتخابات بمانند. دیکتاتور شوروی، استالین، که تصور می‌کرد چرچیل نتیجه انتخابات را به نفع خود «دست‌کاری» خواهد کرد، از شکست او بهت‌زده شد.

حزب کارگر با اختلافی چشمگیر در انتخابات پیروز شد. به‌محض اعلام نتایج، چرچیل به کاخ باکینگهام رفت و استعفای خود را تقدیم پادشاه جورج ششم کرد. دقایقی بعد، کلمنت اتلی، در حالی‌که همسرش او را با خودروی ساده‌ خانوادگی‌شان به کاخ رسانده بود، به عنوان نخست‌وزیر جدید معرفی شد.

پادشاه از کناره‌گیری چرچیل که به او اعتماد کامل داشت، ناراحت و متأثر بود. در جلسه معرفی اتلی، سکوت سنگینی حکم‌فرما شد تا اینکه اتلی بالاخره گفت:

«من در انتخابات پیروز شدم.»

پادشاه پاسخ داد:

«می‌دانم… از اخبار ساعت شش شنیدم.»

انتخاباتی سرنوشت‌ساز در تاریخ بریتانیا

شکست حزب محافظه‌کار در انتخابات ۱۹۴۵ بریتانیا، نه‌فقط غیرمنتظره، بلکه تاریخی و نقطه عطفی در سیاست این کشور بود. حزب کارگر موفق شد ۴۷/۷ درصد آرا را به دست آورد، در حالی‌که محافظه‌کاران تنها ۳۶/۲ درصد و حزب لیبرال ۹ درصد از آرا را کسب کردند. تغییر جهت آرا از حزب محافظه‌کار به حزب کارگر به میزان ۱۰/۷ درصد بود؛ رقمی که تا امروز، بزرگ‌ترین تغییر آرای انتخاباتی در سیاست بریتانیا پس از جنگ جهانی دوم محسوب می‌شود.

با وجود محبوبیت شخصی بالای چرچیل، او توانست به‌راحتی در حوزه انتخابیه خود (وودفورد) دوباره انتخاب شود، اما حزبش عملاً در سطح ملی شکست سنگینی خورد. حزب کارگر با اختلافی چشمگیر، ۱۴۵ کرسی بیشتر از مجموع ۶۴۰ کرسی پارلمان را به دست آورد و دولت را تشکیل داد.

نخست‌وزیر جدید، کلمنت اتلی، برخلاف تصور برخی، پیروزی‌اش را با هیاهو جشن نگرفت. چند ماه بعد، رئیس‌جمهور آمریکا، هری ترومن، در گفت‌وگو با چرچیل، از اتلی به‌عنوان «مردی متواضع» یاد کرد. چرچیل هم با طعنه همیشگی‌اش گفت:

«قطعاً… چیزهای زیادی دارد که باید بابتش متواضع باشد!»

اما همین مرد آرام و کم‌حاشیه، که ظاهرش بیشتر به کارمند بانک محله می‌مانست تا رهبر سیاسی، قرار بود مسیر آینده سیاست بریتانیا را تعیین کند. دولت کارگری سال ۱۹۴۵، یکی از بزرگ‌ترین تغییرات اجتماعی و اقتصادی در تاریخ بریتانیا را رقم زد:

  • در داخل، پایه‌گذار یک اجماع جدید اقتصادی ـ اجتماعی شد که تا پیروزی مارگارت تاچر در سال ۱۹۷۹ ادامه یافت.
  • در سیاست خارجی، فرآیند سریع استعمارزدایی را آغاز کرد که در نهایت به فروپاشی امپراتوری بریتانیا انجامید.
استالین، روزولت و چرچیل در کنفرانس تهران در سال 1943
استالین، روزولت و چرچیل در کنفرانس تهران در سال 1943

چرا وینستون چرچیل انتخابات ۱۹۴۵ را باخت؟

تا روزهای پایانی پیش از رأی‌گیری، هم خود چرچیل و هم بسیاری از مردم بریتانیا مطمئن بودند که او و حزب محافظه‌کار با اکثریت مناسبی دوباره به قدرت بازخواهند گشت. با اینکه حزب محافظه‌کار ایده‌هایی مانند ایجاد خدمات درمانی ملی (NHS) و برنامه ساخت مسکن گسترده را مطرح کرده بود، اما شور و اشتیاق و عمق برنامه‌های سوسیالیست‌های حزب کارگر را نداشت.

چرچیل، تمرکز اصلی‌اش را بر سیاست خارجی و «ساختن صلح» پس از جنگ گذاشته بود. اما زمانی‌که بحث‌ها به نیازهای داخلی مردم معطوف شد، خودش اعتراف کرد:

«من برای مردم، پیامی ندارم.»

سه دلیل اصلی شکست تاریخی چرچیل:

۱. کمپین انتخاباتی ضعیف حزب محافظه‌کار

کمپین ۶ هفته‌ای حزب محافظه‌کار از ماه مه تا ژوئیه ۱۹۴۵، بیش از حد مبهم و متکی بر شخصیت چرچیل بود. در حالی‌که حزب کارگر با برنامه‌های اصلاحی پیشرو، مثل خدمات درمانی رایگان و اشتغال کامل، نظر مردم را جلب کرده بود، محافظه‌کاران بیشتر گذشته را یادآوری می‌کردند.

پس از شش سال جنگ و ویرانی، مردم بیش از هر چیز به آینده فکر می‌کردند، نه به افتخارات گذشته. بسیاری از سربازان هم از جنگ خسته شده بودند و خواهان بازگشت به زندگی عادی، آرام و پررونق بودند. در چشم آن‌ها، حزب کارگر آینده روشن‌تری ارائه می‌داد.

نماد شکست محافظه‌کاران، سخنرانی ابتدایی چرچیل در ۴ ژوئن بود. او به طرز عجیبی مدعی شد حزب کارگر در صورت پیروزی باید برای اجرای برنامه‌هایش به «چیزی شبیه گشتاپو» (پلیس مخفی نازی‌ها) متوسل شود. اتلی، با خونسردی پاسخ داد که این سخنرانی نشان داد چرچیل برای رهبری در دوران صلح مناسب نیست.

۲. برنامه عملی و قوی حزب کارگر

برنامه حزب کارگر با دقت طراحی شده بود:

  • اشتغال کامل با حمایت دولت
  • خدمات درمانی رایگان برای همه
  • ملی‌سازی صنایع کلیدی مانند فولاد، زغال‌سنگ، برق، راه‌آهن، بانک مرکزی، حمل‌ونقل هوایی و زمینی

در مقایسه، محافظه‌کاران هیچ برنامه جامعی نداشتند. مردم با خود گفتند: «حداقل حزب کارگر برنامه دارد

نکته مهم‌تر این بود که حزب کارگر می‌دانست چطور این برنامه‌ها را اجرا کند. بسیاری از رهبران این حزب در دوران جنگ، از سوی چرچیل به پست‌های اقتصادی کلیدی منصوب شده بودند و عملکرد خوبی از خود نشان داده بودند.

مردم باور داشتند که با حزب کارگر می‌توانند «صلح را نیز همان‌گونه ببرند که جنگ را بردند»؛ با ایجاد دولت رفاه، اشتغال، مسکن و خدمات اجتماعی. در مقابل، تمرکز چرچیل روی سیاست خارجی و امنیت ملی دیگر برای اکثر رأی‌دهندگان اولویت نداشت.

۳. تصویر منفی حزب محافظه‌کار و شخصیت چرچیل

اگرچه مردم علاقه زیادی به شخص چرچیل داشتند، اما او را پیر، اشراف‌زاده و متعلق به دوران گذشته می‌دانستند. اصرار او بر حفظ امپراتوری بریتانیا دیگر در میان مردم محبوب نبود. مثلاً استقلال قریب‌الوقوع هند، او را ناراحت می‌کرد؛ اما برای اکثر بریتانیایی‌ها موضوع مهمی نبود.

چرچیل، کمونیسم را «دینی برای برخی» می‌دانست، ولی همان‌طور که نخست‌وزیر کانادا گفت، امپراتوری برای خود او یک دین شده بود.

حزب محافظه‌کار نیز با سابقه طولانی در قدرت (به‌جز چند سال معدود بین ۱۹۲۴ تا ۱۹۳۱)، مسئول بسیاری از مشکلات قبل از جنگ شناخته می‌شد. مردم، رهبران محافظه‌کار مانند بالدوین و چمبرلین را به‌عنوان کسانی می‌شناختند که با سیاست تساهل در برابر هیتلر، کشور را به سمت جنگ سوق دادند.

همچنین، خاطره بیکاری گسترده و شرایط وخیم اقتصادی دهه ۳۰ میلادی همچنان در ذهن مردم زنده بود. حتی پس از پایان جنگ، سهمیه‌بندی غذایی و کمبودها ادامه داشت. جالب اینکه همین چرچیل، سال‌ها بعد در دولت بعدی خود، بالاخره سهمیه‌بندی گوشت و بیکن را در ۴ ژوئیه ۱۹۵۴ لغو کرد—۱۴ سال پس از شروع آن.

بازگشت تدریجی چرچیل به سیاست

چرچیل شکست در انتخابات ۱۹۴۵ را بسیار سخت تحمل کرد. او که تنها چند هفته تا تولد ۷۱ سالگی‌اش فاصله داشت، از جنگ جهانی دوم خسته و از نظر جسمی فرسوده شده بود. در وضعیت روحی پایین، راهی فرانسه شد و مدتی را با نقاشی و آرامش سپری کرد. در خانه‌اش نیز با آجرچینی، نقاشی و نظارت بر تیمی که مشغول تدوین خاطرات جنگی‌اش بودند، خود را مشغول نگه داشت. او غمگین بود، اما هرگز بیکار نماند.

پادشاه بریتانیا، نشان سلطنتی بند جوراب (Order of the Garter) را که عالی‌ترین نشان افتخار بریتانیاست به او پیشنهاد داد. چرچیل با طعنه گفت:

«چطور می‌توانم چنین افتخاری بپذیرم، در حالی که مردم همین تازگی، نشان لگد به من داده‌اند!»
(اشاره به شکست در انتخابات)

منتقدانش می‌گفتند که او هیچ‌گاه در رقابت انتخاباتی نخست‌وزیر نشده بود؛ چرچیل در ۱۹۴۰ و تنها با شورش درون‌حزبی علیه نویل چمبرلین به قدرت رسیده بود.

چرچیل در مقام رهبر اپوزیسیون مدتی افسرده و کناره‌گیر بود. اما وقتی رئیس‌جمهور آمریکا، هری ترومن، از او برای سخنرانی در فولتون، میزوری دعوت کرد، روحیه‌اش بازگشت. آن سخنرانی معروف به «پرده آهنین» (Iron Curtain)، جرقه‌ای دوباره در ذهن سیاسی او ایجاد کرد.

با وجود اصرار همسر و اطرافیان برای بازنشستگی شرافتمندانه، چرچیل تصمیم گرفت بماند و بجنگد. در ۲۷ ژوئن ۱۹۴۶، به پزشکش گفت:

«تا همین چند وقت پیش آماده بودم بازنشسته شوم و با وقار بمیرم. اما حالا می‌مانم و تا دل و روده‌شان را درنیاورم، کنار نمی‌کشم! حال و حوصله‌ام خوب است. پزشک مشهور، الکساندر فلمینگ، از باکتری عجیبی در بینی من حرف زد که به پنی‌سیلین مقاوم بود. گفت میکروب، لج‌بازی مرا گرفته. این بهترین لحظه اوست!»

چرچیل در سال ۱۹۴۹
چرچیل در سال ۱۹۴۹

بازگشت به نخست‌وزیری در ۱۹۵۱

با در نظر گرفتن تمام این عوامل، شکست چرچیل و حزب محافظه‌کار در انتخابات ۱۹۴۵ قابل‌درک است. اما وسواس او برای بازگشت به قدرت نیز قابل پیش‌بینی بود.

او در انتخابات ۱۹۵۰ با اختلاف اندکی شکست خورد (اکثریت حزب کارگر تنها ۶ کرسی بود). ولی چرچیل باز هم از بازنشستگی فرار کرد. یک سال بعد، با شکست‌های پیاپی دولت کارگر، انتخابات جدیدی برگزار شد و این بار، چرچیل در اکتبر ۱۹۵۱ به قدرت بازگشت.

تلاش برای پایان دادن به جنگ سرد

در سال‌های پایانی نخست‌وزیری‌اش، چرچیل تلاش کرد تا راهی برای پایان دادن به جنگ سرد بیابد. در واقع، او تنها سیاستمداری بود که شجاعت و بینش لازم را برای نگاه به فراتر از تقابل شرق و غرب داشت. اما این تلاش‌ها نتیجه‌ای نداشت؛ نه دولت خودش و نه دولت آیزنهاور در آمریکا، از او حمایت نکردند. کشورهای اروپایی، به‌ویژه شوروی، به نیت واقعی او شک داشتند.

در نهایت، چرچیل که به این نتیجه رسید دیگر کاری از او ساخته نیست، در سال ۱۹۵۵ و در سن ۸۰ سالگی، برای همیشه از نخست‌وزیری کناره‌گیری کرد.

سی سال بعد، مذاکرات بین ریگان و گورباچف به پایان جنگ سرد منجر شد. وزیر امور خارجه آمریکا، جورج شولتز، با اشاره به بینش چرچیل گفت:

«نباید صبر کرد تا همه چیز حل شود، بعد سر میز مذاکره نشست.»

و با نقل‌قولی از چرچیل در پارلمان بریتانیا (۱۱ مه ۱۹۵۳) ادامه داد:

«اشتباه است اگر تصور کنیم هیچ چیزی با شوروی قابل حل نیست، مگر اینکه همه چیز حل شود.»

منابع

  • پروژه وینستون چرچیل دانشگاه هیلزدِیل، شکست چرچیل در انتخابات ۱۹۴۵ 🔗
آخرین مطالب منتشر شده
guest
1 دیدگاه
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
عباس
عباس
4 ماه قبل

مرد باهوشی بود